دیالوگ دیالوگ های ماندگار جوکر

جوکر یک شخصیت خیالی ابرشرور در کتاب‌های کمیک آمریکایی منتشر شده توسط دی‌سی کامیکس است. این شخصیت دیالوگ های بسیار ماندگاری را از خود به جا گذاشته که در عین سادگی بسیار با مفهموم هستند.
gs2-yzbdQE9te0tdm1hrRPXr-10rAZmQOXBSzhIJTAuz1UOrU-2xhxbN47U0YiPbTq2pn_Aij7m6f8KEu9VeyxVLHTqHt9Z5xL4FWeIa-Co0evvlAqqbJiKCK0LC2X54fbym_L6F9Ra1zAbqVrjWm7y_EUDhK5L0SJWHCbpKjWihsStb2sWNTYzMgWCKf3jFyywzhJ3CSsIfagZNtqJHLbgiGT-g8Q
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
5df7691b894c9_2019-12-16_14-53.jpeg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
17703257-2454__2687.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Joker-1.jpg

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%AC%D9%88%DA%A9%D8%B1-2019.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آرتور فلک (جوکر) : بدترین قسمت ابتلا به یک بیماری روانی این است که مردم توقع دارند طوری رفتار کنید انگار که این بیماری را ندارید
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آرتور فلک : من قبلا فکر می کردم زندگی من یک تراژدیه اما حالا می فهمم که همش یک کمدی بوده!

******
آرتور فلک : مادرم همیشه به من می گفت لبخند بزنم و چهره ی شادی داشته باشم. او به من گفته که باید یک هدف داشته باشم و آن هم این است که باعث خنده و شادی مردم شوم.

******
آرتور فلک : امیدوارم که مرگ من بیشتر از زندگی من باعث افزایش احساسات در بین مردم شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
341849_687.jpg
پ
چرا باید به خاطر رفتار خشنم عذر خواهی کنم.
مگه اونایی که منو به اینجا رسوندن ازم عذرخواهی کردن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
1523507359280291_large.jpg
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"توام مثل منی، یه خل و چل. الان بهت نیاز دارن. وقتی بهت احتیاج نداشته باشن مثل یه جذامی طردت می کنن."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Azaliya
. "تنها راه معقول زندگی تو این دنیا، زندگی بدون قواعده."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Azaliya
"با تمام قدرتت هیچ کاری نمی تونی انجام بدی چون چیزی نداری تا باهاش من و تهدید کنی."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
. "من از چیزای ارزون لذت می برم، مثل دینامیت و باروت. میدونی وجه مشترکشون چیه؟ هردو ارزون اند."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"یه همسر زیبا داشتم که بخاطر بدهی نزول خوارها صورتش و خط خطی کردند ولی ما پولی برای عمل جراحی نداشتیم. اون تحملش و نداشت. می خواستم دوباره لبخندش و ببینم، می خواستم کاری کنم تا بدونه من اهمیتی به این زخم ها نمی دم، برای همین به تیغ گذاشتم توی دهنم و این کار و با خودم کردم. می دونی چی شد؟ تحمل صورتم رو نداشت، من و ترک کرد. حالا جنبه خنده دار دنیا رو می بینم و دیگه همیشه لبخند می زنم."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
"من نمی خوام بکشمت. بدون تو من چکار کنم؟ برگردم سر دزدی از دستفروش های مافیا؟ تو، من و کامل می کنی."
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین