ادیان و فقه دین‌های ابراهیمی

آنان در برابر نوح عصیان کردند. 1 او را گمراه 2 ، دروغگو 3 و مجنون 4 و پیروانش را رذل و فرومایه خواندند.
به نوح وحی شد:جز آنها که تاکنون ایمان آورده‏اند، کسی ایمان نخواهد آورد.او نیاید از کارهایی که می‏کنند غمگین باشد. 5 نوح که تبلیغ دین را بیش از این مفید نمی‏دید، قوم را نفرین کرد و گفت:
«ربّ لا تذر علی الأرض من الکافرین دیّارا انّک ان تذرهم یضلّوا عبادک و لا یلدوا الاّ فاجرا کفّارا» 6
پروردگارا، کسی از این کافران را بر روی زمین مگذار، چون اگر آنها بمانند، بندگانت را گمراه می‏سازند، و، از نسل آنان جز گروهی فاجر و بی‏ایمان به وجود نخواهد آمد.
و در حق پیروان خود طلب آمرزش کرد. 7 و خدا خواست او را اجابت کرد. 8
نوح مأمور شد کشتی بسازد و در باره آنان که ستم کرده‏اند شفاعت نکند. 9 نوح مشغول ساختن کشتی شد و هر زمان گروهی از اشراف قومش بر او می‏گذشتند، او را مسخره می‏کردند و نوح می‏گفت:ما را مسخره نکنید، چون ما شما را بزودی مسخره خواهیم کرد. 10 خواهید دید عذاب سراغ چه کسی خواهد آمد. 11
1.نوح/21.
2.اعراف/60.
3.اعراف/64.
4.قمر/9.
5.هود/36.
6.نوح/27-26.
7.نوح/28.
8.نوح/26.
9.هود/37.
10.هود/38.

11.هود/39.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوح کشیتی را در مدت چهل سال تمام کرد و از درون و بیرون قیراندود نمود.کشتی در سه طبقه ساخته شد.طبقه زیرین مخصوص چهارپایان، طبقه میانی خاص مردمان، و طبقه زیرین، برای مرغان.در این هنگام درهای آسمان به آبی سیل‏آسا باز شد و زمین شکافته گردید. 1 و تنور جوشیدن گرفت. 2 به نوح وحی شد تا از هر موجودی زوجی برگیرد، و نوح چنین کرد، و همه بستگان و مؤمنان را بر کشتی نشاند و به آنان گفت تا با یاد نام خدا به کشتی درآیند و به هنگام حرکت و توقف کشتی، نام او را از یاد نبرند. 3 کشتی آنان را از لابلای امواجی همچون کوه حرکت می‏داد. 4 زن ناباور نوح همراه فرزندش کنعان به درون کشتی درنیامدند و سام، حام و یافث، سه فرزند دیگر نوح بر کشتی نشستند.نوح فرزندش کنعان را فریاد زد:پسرم همراه ما سوار شو و با کافران مباش.
او گفت:به کوهی پناه می‏برم تا مرا از آب حفظ کند.
نوح گفت:امروز هیچ حافظی در برابر فرمان خدا نیست، مگر این‏که خود او رحم کند. 5 و گفت:خدایا پسر من از خاندان من است و وعده تو حق است.تو از همه حکم‏کنندگان برتری.
پروردگار فرمود:ای نوح او از اهل تو نیست، اول عمل غیر صالحی است.پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه.من به تو اندرز می‏دهم تا از جاهلان نباشی.
نوح گفت:خدایا به تو پناه می‏برم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم.اگر مرا نبخشی و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود. 6
در این موقع موجی در میان آنان حائل شد و آن دو را از هم جدا کرد و پسر نوح در 1.قمر/12-11.
2.هود/40.
3.هود/41.
4.هود/42.
5.هود/42.

6.هود/47-45.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میان آبها غرق شد. 1
به روایت تورات، توفان فراگیر بود و جنبنده‏ای بر روی زمین باقی نماند.از ظاهر بسیاری از آیات قرآن نیز چنین به دست می‏آید که توفان منطقه‏ای نبوده است، چون کلمه ارض به طور مطلق آورده شده است. 2 با این حال، احتمال منطقه‏ای بودن آن نیز به طور کلی منتفی نیست، زیرا در زبان قرآن واژه ارض برای منطقه مشخصی نیز به کار رفته است. 3 به همین دلیل، میان مفسران در جهانی یا منطقه‏ای بودن توفان اختلاف است.
در برخی از منابع، احتمالمحلّی بودن توفان درست‏تر دانسته شده است. 4
در کشتی، مردان از زنان جدا بودند.کشتی بعد از صد و پنجاه روز، به روایت تورات، بر کوههای آرارات 5 ، آرام گرفت و بر اساس روایت قرآن، بر کوه جودی 6 استقرار یافت.بعضی جودی را همان کوه gordifoei دانسته‏اند که در حدّفاصل ارمنستان و عراق قرار دارد. 7

نوح، کلاغ را برای جستجو فرستاد، ولی او بر لاشه‏ای نشست و فرمان نوح را فراموش کرد.نوح کبوتر را فرستاد، کبوتر با برگ انجیر و خزه برگشت و به پاداش این کار، طوق به او اعطا شد.همه از کشتی بیرون شدند و خدا نوح و پسرانش را برکت داد. 8 و به آنان گفت:«بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید.» 9
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نوح همراه یاران خود به سوی درّه‏ای میان دجله و فرات سرازیر شد.آنان در همواریی در زمین شنعار 1 سکونت یافتند که بعدها«تمدن آشور»خوانده شد.آنان خشت را می‏پختند و از آجر به جای سنگ و از قیر به جای گچ استفاده می‏کردند.به روایت تورات، خداوند زبان آنان را مشوّش ساخت و از آنجا آنها را پراکنده کرد.آنان از بنای شهر بازماندند و به این دلیل آن‏جا را«بابل»نامیدند، زیرا که در آن‏جا خداوند لغت تمامی اهل جهان را مشوّش ساخت و خداوند ایشان را از آن‏جا بر روی زمین پراکنده نمود. 2
کلاویخو جهانگرد معروف می‏نویسد:
در میان مردمان شهر«سورماری»آبادی که از آن آرارات به کمال وضوح دیده می‏شود، شایع است که این شهر، اولین جایی بوده که پس از توفان به عنوان محل سکونت در نظر گرفته شده و به دست پسران نوح ساخته شده است. 3
نوح زمین را میان فرزندان خود تقسیم نمود.سام، حام و یافث، هر کدام به سویی روان شدند و ملتها را به وجود آوردند.بابلیان، آشوریان، کنعانیان، حبشیان، حمیریان، سبئیان و، اعراب شمال و جنوب، همه از فرزندان سام هستند و تمام سیاهان، فرزندان حام و ترک و خزر، سقلاب، روس، مغول، یأجوج و مأجوج، چین و ماچین، بلغاری، برطاسی، یونانی، فرهنگی و رومی نسل یافث‏اند. 4 و خداوند عهد بست که توفان از آن پس نباشد و قوس را به نشانی آن در ابر نهاد. 5 و نوح سیصد و پنجاه سال پس از توفان بزیست. 6
بابل همان babylonia است که ترکیبی از«باب»و«ال»به معنی«دروازه خدا»است که بعدها عمودیان(عبرانیان)در آن فرود آمدند و با از میان بردن امپراتوری سومری آکدی 1.shanar.
2.تورات، سفر پیدایش، ص 9.
3.سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجب‏نیا، (چاپ سوم:شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374)، ص 151-150.
4.حمد الله مستوفی، تاریخ گزیده، (تهران، امیرکبیر، 1364)، ص 25.
5.تورات، سفر پیدایش، ص 9.

6.همان مأخذ.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
که به دست ارخ 1 یک کاهن سومری به عنوان اولین امپراتوری شناخته شده تاریخ پایه‏گذاری شده و به دست سارگن(2750 پ م)فرمانروای مقتدر آکد به اوج خود رسیده بود، در زمان فرمانروایی حمورابی(1948-1905 پ م)بر سراسر دلتا چیره شدند. حمواربی، نخستین، امپراتوری بابل را بنیاد نهاد 2 ، همزمان آشوریها که به زبان سامی سخن می‏گفتند، و مدتها قبل از هزاره دوم پیش از میلاد از عربستان به دلتا کوچیده بودند و شهر آشور را مرکز خود قرار داده بودند، و بعدها فلسطین، دمشق و حتی دلتای مصر پایین را به تصرّف خود درآوردند، در آن‏جا به قدرت رسیدند.
تیگلات پیلسر سوم که همان تغلت فلاستر کتاب مقدّس است 3 ، عبرانیان را به سوی سرزمین«ماد»راند، و بابل را گرفت و حکومتی بنیاد نهاد به همان نام امپراتوری بابل.پس از درگذشت شلم نصر 4 چهارم 5 ، غاصبی بر جای او نشست که به سارگن دور مشهور شد.پسر وی سناخریت و نوه سناخرین، «آشور بانیپال»است. 6 به این ترتیب به عصری می‏رسیم که نهضت بزرگ دینی ابراهیم در آن صورت گرفته است، و ما بتفصیل در جای خود از آن خواهیم نوشت.
حیات دینی ساکنان دلتا پس از توفان
ساکنان دلتا هر چند پس از مدّتی بینش توحیدی را از یاد بردند، ولی طی زمانی بیش از دو هزار سال، عقاید مذهبی که نوح رواج داده بود و سهم فوق العاده‏ای در زندگی خصوصی و عمومی مردم دلتا داشت، بر آثار هنری و ادبیات آنها تأثیر گذاشت و به تمامی 1.erech.
2.هربرت جورج ولز، کلیّات تاریخ، ترجمه مسعود رجب‏نیا، (تهران، انتشارات سروش، 1365)، ج 1، ص 207.
3.تورات، پادشاهان، کتاب دوم، باب 15، آیه 29 و باب 16، آیه 7 به‏بعد.
4.shalmaneser
5.همان، کتاب دوم، باب 17، آیه 3.

6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ج 1، ص 210-208.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
فعالیت آنان از عالیترین وظایف پادشاهان گرفته تا اشتغالات روزمره افراد عادی، سرایت کرد.بنیاد بعضی از امپراتوریهای دلتا از جمله سومر، به دست یک کاهن خدای شهر سومری بنیاد نهاده شد. 1 و امپراتوری بابل نیز یک دوت دینی بود که پیوسته زیر نفوذ کاهنان اداره می‏شود. 2 در واقع در هیچ‏یک از جوامع باستانی، انسان این‏چنین خود را به طور مطلق وابسته به دین نمی‏دانست.این واقعیت که جامعه سومری پیرامون معابد تشکیل و متبلور شد، و در آغاز بر اساس حکومت دینی تشکیل گردید، پیامدهایی عمیق و با دوام داشت.زمین متعلق به معابد بود و پادشاهان مقتدر آشور و دیگر امپراتوریها خدمتگزاران این معابد بودند.
قانونگذاری نیز ریشه دینی داشت.در آغاز یکی از کهنترین مجموعه قوانین بشری که به دستور حمورابی نوشته شده است، نشان داده شده که قانون را امپراتور از خدای «شمش»که نماینده آفتاب و بخشاینده نور و زندگی بود و رسما قانونگذار است، دریافت می‏کند. 3 استوانه‏ای از کاوش شهر اور 4 به‏دست آمده که از مجموعه قوانین حمورابی کهنتر است و«سین»خدای ماه را نشان می‏دهد که به اورانگور 5 دستور می‏دهد تا برای او پرستشگاهی برپا دارد و او را در گرداندن آن یاری دهد. 6
دوآلیسم و شرک‏زدگی بینش توحیدی
بر اساس منابع موجود با پیشرفت تدریجی تمدن و محو شدن خاطره جهانی توفان، ساکنان دلتا مسأله بسیار مهم و زیربنایی مبدأ هستی و عهدی که تورات و کتابهای دیگر آسمانی از آن حکایت می‏کنند، همه را بتدریج از یاد بردند و مظاهر شرک، یکی پس از 1.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ج 1، ص 206.
2.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمدآرام و دیگران، ج 1، ص 275.
3.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ج 1، ص 270-269.
4.ur.
5.ur-engur.

6.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ج 1، ص 270-269.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیگری به جهان‏بینی آنان راه یافت و آموزه‏های یکتاپرستانه نوح و پیامبران دیگر زیر تلّی از غبار زمان به راموشی سپرده شد.هر چند بجز نیروی فطرت که کشش ذاتی نهاد آدمی را به سوی مبدأ متعالی هستی تضمین می‏کند، دو نیروی دیگر نیز به گفته ویل دورانت آنان را به سمت توحید می‏راند:یکی پهناور شدن مملکت که الزاما خدایان بی‏شمار آنان را به فرمان خدای یگانه درمی‏آورد.دیگر این‏که خرده خدایان آنان در حقیقت چیزهایی جز مظاهر خدای بزرگ و یکتا نبودند. 1 و می‏بایست سرانجام در یک رابطه منطقی همانند بازگشت اوصاف متعدد به یک صاحب صفت، به آن ذات یگانه باز می‏گشتند.باور به«آن» به عنوان خدای خدایان که در معبد«اوروک»قرار داشت و عالیترین قدرت کائنات شمرده می‏شد و آفریننده انسان و خدایان بود، نشانگر لایه‏هایی از بینش توحیدی یا تمایل به توحید در جهان‏بینی ساکنان دلتاست .خدایان دیگر نیز در حقیقت حکم کارگزاران الهی در سلسله نظام طولی را داشته‏اند و بتدریج به عنوان خدایان متعدد، جهان‏بینی توحیدی آنان را به شرک تبدیل کرده‏اند.
این تحلیل با اقبال بیشتری از سوی پژوهشگران واقع بین غرب مواجه شده است. به نقل میرچا الیاده مورّخ برجسته ادیان، مکتب مردم‏نگاری وین و در صدر آن w.schmit صاحب حجیم‏ترین تک‏نگاری مربوط به منشأ تصور الوهیت، می‏کوشد تا وجود یکتاپرستی آغازین را اثبات کند. 2
کشمکش میان دو جهان‏بینی توحیدی و شرک‏آلود، بیش از چندهزار سال در دلتا دوام آورد، و غلبه همیشه با جهان‏بینی شرک‏آلود بود.در واقع، جهان‏بینی توحیدی را آفت‏زده بود و با فراموشی پیامهای آسانی نوح، بار دیگر بشریت درون باتلاق جهل و خرافه‏پرستی فرو رفت و قرنهای متمادی از پی یکدیگر سپری شد، تا ابراهیم پدر امتها و شیعه و پیرو نوح، بار دیگر نوای توحید را به گوش مردمان رساند و درخت تناور توحید را به بار نشاند.
1.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه احمد آرام و دیگران، ج 1، ص 278-277.

2.میرچا الیاده، رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستّاری، (تهران، انتشارات سروش، 1372)، ص 57.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در حدّ فاصله نوع و ظهور ابراهیم، انحطاط معنوی عظیمی به دلتا راه یافت. سومریان از روی الگوی جامعه انسانی نظام فوق طبیعت را ساختند.آسمانها از صدها موجود نیرومند انسان‏نما پر شد و هر یک از خدایان مأمور انجام وظیفه‏ای خاص شدند. هر چیزی دارای خدای مخصوص به خود شد.این خدایان تجسّمی از بشر و زندگی نابسامان انسان آن روز بودند.با این حال، سلسله مراتب داشتند.بعضی از آنها نسبتا کم‏اهمیت بودند و بالاترین کاری که به عهده‏شان واگذار می‏شد، نگهبانی یک عبادتگاه کوچک در یک پس کوچه بود.برخی دیگر از قبیل«شاره»و«زبانه»تنها در شهر خودشان اهمیت داشتند، اما بعضی مورد ستایش عموم بودند؛مثلا«نانا»خدای ماه که سامیان او را «سین»می‏نامیدند و پرسش«اوتو»خدای خورشید که سامیان او را«شمش»می‏خواندند، چنین وضعی داشتند و«آن»، چنان‏که گفته شد، عالیترین قدرت کائنات بود و نخستین مقام را در معبد خدایان سومر اشغال کرده بود.«انلیل»خدای هوا و«انکی»خدای زمین، همانند«آن»مذکر بودند.

به این ترتیب، در جهان‏شناسی اکدی و سومری، جهان دارای سه‏بخش بود:آسمان، زمین و دریا که به ترتیب سه خدای:«آن»، «انلیل»و«انکی»به آنها نظارت داشتند.

سومریان، بابلیان و آشوریان بر جهان‏بینی شرک‏زده خود پایبند بودند و اطاعت از اوامر خدایان را فیضه خود می‏دانستند و ادراک آنان از خدایان، متناسب با شدّت تأثیری بود که خدایان در تجلیات خود بر زندگیشان می‏گذاشتند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انجام‏شناسی نافرجام
ساکنان دلتا پس از توفان به جهان پس از مرگ باور داشتند و آن جهان را پایان لذات دنیوی می‏دانستند، ولی بهشت را از آن خدایان تلقّی می‏کردند.وجود هزاران گور با وسایل تدفین، گواه زنده‏ای بر این اعتقاد عمومی است.
سومریان سرزمین مردگان را کور-نو-گیا 1 (سرزمین بدون بازگشت) 1.kur-nu-gia.می‏نامیدند. 1 این سرزمین فضای وسیعی بود که زیر زمین قرار داشت و بر اساس بینش اساطیری«ارشکی‏گال» 2 ، ملکه جهنم با شوهرش«نرگال»همراه ایزدان بسیاری در آن سلطنت می‏کردند.جز در شرایط استثنایی، کسی قادر به گریختن از این سرزمین نبود.
در اسطوره هبوط«اینانا»به جهان مردگان، تصویر دقیقی از جهان پس از مرگ داده شده است.این اسطوره از کوهی لاجوردی گفتگو می‏کند با دروازه‏هایی که به دقت قفل شده و بر آنها نگهبانانی گمارده شده‏اند. 3

متون آشوری و بابلی در خصوص وضعیت زندگی پس از مرگ، تقریبا اطلاع بسیار اندکی در اختیار ما می‏گذارند.پذیرفته شده بود که زندگی هدیه‏ای است الهی و خود نیز آن را باز پس می‏گیرد.آنان دیدی بدبینانه نسبت به مرگ و جهان پس از مرگ داشتند و رابطه اندکی بین عمل انسان در حیات مادی و پاداش آن در حیات اخروی قائل بودند.در افسانه گیلگمش، پهلوانی که بخشی از اساطیر مربوط به او را پیشتر نقل کردیم و جسمی مرکب از انسان و حیوان داشت، و تمام عمر خود را به دنبال کشف راز حیات و مرگ سپری کرد، و با روح«انکیدو»ایجاد ارتباط نمود تا بتواند به راز زندگی پس از مرگ پی ببرد، هیچ اشاره‏ای به رابطه جهان ماده و جهان معنی نشده است، پیام دیگری از نوح که با گذشت زمان به فراموشی سپرده شد و انجام شناسی را بی‏انجام و نافرجام می‏کرد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نقش و جایگاه کاهنان
کاهنان حکمای الهی آن اعصار بودند.آنان درباره حقایق ماورای طبیعت می‏اندیشیدند و به راز کائنات توجه داشتند. 4 ولی تاریخ نام هیچ کاهنی را به یاد ندارد که در حدفاصل توفان نوح و نهضت بت‏شکنی ابراهیم، به ترویج بینش توحیدی اقدام کرده 1.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بین‏النهرین، (تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی«پژوهشگاه»، 1372)، ج 2، ص 263.
2.ereshkigal.
3.یوسف اباذری و دیگران، ادیان جهان باستان:مصر و بین‏النهرین، ج 2، ص 265.

4.هربرت جورج ولز، کلیات تاریخ، ترجمه مسعود رجب‏نیا، ج 1، ص 265.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین