مشاهده فایلپیوست 47341
آخرش که میای، حتی روزی که ما نباشیم. خب حالا یکم زودتر بیا! نگا ... به خدا شاید دیگه چیزی نسرودیما! دیروقتیه نشستیم منتظر اومدنت.
بیم از کوی او دیگر برنخیزد از رخوت بدن، بیا او را صدا بزن!
واسهمون زشته این همه لابه و التماس جلو دیوونهها کلی پز دادیم که میای، زمین نمیندازی. دیر وقتیه موندیم رو زِمین، کجــا پیدات کنیم؟
یه بارم تو بیا! بی اینکه ما برگردیم ...
جانِ ما ممکنه در فزاید اما از حُسن شما کم نمیشه.
باشه بگو من دیوونهم. اصن کی خواست عادی باشه هیچوقت؟ حیفه آخه این همه دور. کی گفته دور؟
تنگه دلمون. تو بیا!
∬∬∬∬∬∬
امروز تولد @نازلی شاملوئه. نازلی اولین روزی که عضو شد، چهار فصلِ آدمها رو نوشت. کاربرِ معمولیِ سادهای که به چشم نمیومد زیاد. رفتیم گفتیم «دلبر! دلبر! چه بَخت بلندی داری که اسمت نازلیه!» مثالِ بارزِ جانِ ما درمیفزاید و از حُسن ایشان نمیکاهد؛ ولی خب دلبرها ذاتاً بیرحمن. شما سر بچرخون، چپ، راست ... کو دلبر که دل در دست بگیرد؟
بگذریم؛ مثلِ روزِ اول باید بگم «دلبر! دلبر! خوش به بخت بلندت که بهــــاری!» انصافانهست؟ ما که زادهی سرمای بیرحم زمستانیم، شما عدل وسط فروردینِ بهـار. آخه آدمیزاد هم اینقدر خوششانس؟ میگه بهار دلگیره! بابا کجاش دلگیره؟ نگا شکوفهها رو. نگا قشنگیها رو. به زبانِ حالْ با انسان سخن میگه. دلت میاد بگی دلگیره دلبر؟
رنگِ مورد علاقهی من سبزه؛ حالا بگرد ببین از سبز قشنگتر مییابی یا نه؟ اون یاروئه که میایستاد یه جا ژستِ استاد دانشگاه میگرفت و حرف میزد، میگفت «رنگِ زندگی سَبزهـ»! بله که سبزه! شما زادهی بهاری دلبر. سبزِ سبز و قشنگِ قشنگ. به ماه میمونی. به قول ح.سین، تو روحِ هر آنکه نتواند دید.
ولی خدایی چهطوریه که اینقدر قشنگی شما، دلبر؟
مشاهده فایلپیوست 47342
بر گیسویت ای جان، کمتر زن شانه ~ چون بر چین و شِکَنَش دارد دلِ من کاشـانه
پ.ن: تولدت مبارک نازلیِ شاملو *--
پ.ن2: اینقدر قربون صدقهت رفتم که حضرتِ برگ :|
پ.ن3: 10.01.00 (تاریخِ رُندِ تَوَلُدِت :دی)
پ.ن4: آهنگی که گذاشتم حکمِ ناموسمو داره. دیگه تا تهشو برو خودت.
آخرش که میای، حتی روزی که ما نباشیم. خب حالا یکم زودتر بیا! نگا ... به خدا شاید دیگه چیزی نسرودیما! دیروقتیه نشستیم منتظر اومدنت.
بیم از کوی او دیگر برنخیزد از رخوت بدن، بیا او را صدا بزن!
واسهمون زشته این همه لابه و التماس جلو دیوونهها کلی پز دادیم که میای، زمین نمیندازی. دیر وقتیه موندیم رو زِمین، کجــا پیدات کنیم؟
یه بارم تو بیا! بی اینکه ما برگردیم ...
جانِ ما ممکنه در فزاید اما از حُسن شما کم نمیشه.
باشه بگو من دیوونهم. اصن کی خواست عادی باشه هیچوقت؟ حیفه آخه این همه دور. کی گفته دور؟
تنگه دلمون. تو بیا!
∬∬∬∬∬∬
امروز تولد @نازلی شاملوئه. نازلی اولین روزی که عضو شد، چهار فصلِ آدمها رو نوشت. کاربرِ معمولیِ سادهای که به چشم نمیومد زیاد. رفتیم گفتیم «دلبر! دلبر! چه بَخت بلندی داری که اسمت نازلیه!» مثالِ بارزِ جانِ ما درمیفزاید و از حُسن ایشان نمیکاهد؛ ولی خب دلبرها ذاتاً بیرحمن. شما سر بچرخون، چپ، راست ... کو دلبر که دل در دست بگیرد؟
بگذریم؛ مثلِ روزِ اول باید بگم «دلبر! دلبر! خوش به بخت بلندت که بهــــاری!» انصافانهست؟ ما که زادهی سرمای بیرحم زمستانیم، شما عدل وسط فروردینِ بهـار. آخه آدمیزاد هم اینقدر خوششانس؟ میگه بهار دلگیره! بابا کجاش دلگیره؟ نگا شکوفهها رو. نگا قشنگیها رو. به زبانِ حالْ با انسان سخن میگه. دلت میاد بگی دلگیره دلبر؟
رنگِ مورد علاقهی من سبزه؛ حالا بگرد ببین از سبز قشنگتر مییابی یا نه؟ اون یاروئه که میایستاد یه جا ژستِ استاد دانشگاه میگرفت و حرف میزد، میگفت «رنگِ زندگی سَبزهـ»! بله که سبزه! شما زادهی بهاری دلبر. سبزِ سبز و قشنگِ قشنگ. به ماه میمونی. به قول ح.سین، تو روحِ هر آنکه نتواند دید.
ولی خدایی چهطوریه که اینقدر قشنگی شما، دلبر؟
مشاهده فایلپیوست 47342
بر گیسویت ای جان، کمتر زن شانه ~ چون بر چین و شِکَنَش دارد دلِ من کاشـانه
پ.ن: تولدت مبارک نازلیِ شاملو *--
پ.ن2: اینقدر قربون صدقهت رفتم که حضرتِ برگ :|
پ.ن3: 10.01.00 (تاریخِ رُندِ تَوَلُدِت :دی)
پ.ن4: آهنگی که گذاشتم حکمِ ناموسمو داره. دیگه تا تهشو برو خودت.
آخرین ویرایش توسط مدیر: