به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

[ سـر اومد زمـسـتون ... ]

  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #1

فقط متون مربوط به فصل بهار

14 فروردین 1400
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #2
سال نو می شود

وقتی تو

پیراهن گلدارت را بپوشی

موهایت را باز کنی

بروی جلو پنجره،

نه،

بنشینی رو به روی من

لبخند بزنی

و من ببوسمت

چه سال پر برکتی...



| پوریا نبی پور |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #3
زمین دور سر خورشید نه، دور تو مى چرخد

که از گل هاى روى دامنت فصل بهار آمد...



| محمد شیخی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #4
یار

هی یار، یار!

این جا اگر چه گاه

گل به زمستانِ خسته خار می‌شود،

این جا اگر چه روز

گاه چون شب تار می‌شود،

اما بهار می‌شود.

من دیده‌ام که می‌گویم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #5
سال،

نو می شود

و یادت،

یک سال کهنه تر...

هرچه بیشتر می گذرد

این ** کهنه

بیشتر مرا مس*ت می کند...



| زهرا طراوتی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #6
خوش به حال لباس ها

که می توانند

به تو بیایند

و لبخند که به تو می آید

بهار هم که نباشد

وقتی می خندی!

شکوفه های آبی پیراهنت وا می شوند...

تابستان هم نباشد

در چال گونه ات وقتی می خندی

سیب ها سرخند

پیش از پاییز

یک روز به خودت بیا

تو شهری هستی با جاذبه های فراوان

با توریست های لبخند و رنگ!

کاش می شد من هم به تو می آمدم

کاش لبخند بودم

مغازه ها مالامال روسری هایی است

که می خواهند به تو بیایند!

خوش به حال لباس ها...



| محمد کاظم حسینی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #7
می گویند

با یک گل بهار نمی شود

اما عشق تو،

گل همیشه بهار قلب من است

و نوروز قصه ی هر روز من است

قصه ی عشقی که

چهار فصلش بهار است

و برگ برگ کتابش

از حضورت شکوفه باران

و هر دم که

هوای با تو بودن را

تحویل می گیرم

بازدمش عید من است



| مسلم مک وندی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #8
صندوقچه قدیمی‌ات را نگرد

حتی اگر بهار

حتی اگر شکوفه

در پس دیوارهای تار گم شود،

مهربانی و زیبایی

گم نخواهد شد...

شب

هر چه تاریک تر

ستارگان روشن‌ تر!



| گروس عیدالملکیان |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #9
تو زنده باش و ببین

که بهار بهار پنجره

به سمت این خانه های آفتاب ندیده می آورند

و خنده خنده آزادی

بر دهان های گچ گرفته می کوبند

تو زنده باش

برای آن روزی که عشق

بازی می کند در کوچه های بی گلوله و بی دستبند

و هیچ کس به رابطه ذهنی پرنده و پرواز

بهتان سنگین نمی بندد

به صورت ماه آب دهان نمی اندازد

و بر لکه های طلایی آفتاب لعنت نمی فرستد

تو در آن روز خجسته خدا

اگر پروانه ای را دیدی

که روی مزارهای بی نام

می چرخد و بال بر هم می کوبد

ایمان داشته باش که آن پرسه های رنگارنگ

شبح آشکار شادمانی من است.



| فرنگیس شنتیا |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #10
نگار من!

امید نوبهار من

لبی به خنده باز کن

ببین چه گونه از گلی

خزان باغ ما

بهار می‌شود!



| سیاوش کسرایی |
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا