به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

دلنوشته [ محمد شیرین‌زاده ]

  • نویسنده موضوع
  • #1
از شعر
دور شده‌ام
آنقدر دور
که حتی دیگر
به خاطر نمی‌آورم
روزهای بارانی
منتظر آمدن
چه کسی بوده‌ام...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • #2
دست مرا بگیر
در من
هنوز شعله عشقیست
که می تواند
گرمی آن بوسه را
به خاطرت بیاورد...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • #3
دریا
به دلتنگی ساحل
موج و صدف می‌لخشد
تو چه بخشیدی
به سکوت این شب‌ها
جز حسرت و آه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • نویسنده موضوع
  • #4
وقتی هوا
آلوده دلتنگی‌ست
بیا
بیا که حضورت
شبیه باران است.

+)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Kallinu

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
4/15/20
نوشته‌ها
5,151
پسندها
18,879
امتیازها
483
سکه
154
باران برای چه می بارد؟!
وقتی همه با خود چتر دارند
من برای چه به یادت هستم؟!
وقتی تو گفتی:
فراموشم کرده‌ای...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو را دوست دارم

چون بوئیدن غنچه ای

در حال باز شدن

چون رویایی شیرین

بعد از کابوس...

تو را دوست دارم

چون هر سلامی پس از بدرود...


((محمد شیرین زاده))
 

و این دیوانگی

خواست عشق ات بود

مرا ببخش که

بلند بلند

دوستت دارم...

((محمد شیرین زاده))
 
بگو چکار کنم؟
با انتظاری که به پایان نمی رسد
با سکوتی که فریاد نمی شود
بگو چکار کنم؟
وقتی شب قلبم را مچاله می کند
و صبح چون ملحفه ای سپید
رویم را می پوشاند
دلم طفل مادر مرده ای
که فقط
در آغو*ش تو آرام می شود ...
 
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 3)
بالا