M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #41 چقدر این صدا برایم آشناست صدای هق هق گریه های آسمان را می گویم صدای بارش باران را بارها آن را از اعماق وجودم شنیده ام صدایی است که رنگ تنهایی دارد بوی فراق و درد دوری آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
چقدر این صدا برایم آشناست صدای هق هق گریه های آسمان را می گویم صدای بارش باران را بارها آن را از اعماق وجودم شنیده ام صدایی است که رنگ تنهایی دارد بوی فراق و درد دوری
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #42 دلم را که مرور میکنم تمام آن از آن توست فقط نقطه ای از آن خودم روی آن نقطه هم میخ می کوبم و قاب عکس تو را می آویزم آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
دلم را که مرور میکنم تمام آن از آن توست فقط نقطه ای از آن خودم روی آن نقطه هم میخ می کوبم و قاب عکس تو را می آویزم
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #43 درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
درسکوت دادگاه سرنوشت عشق برما حکم سنگینی نوشت گفته شد دل داده ها از هم جدا وای بر این حکم و این قانون زشت
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #44 غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد که درختانش سالهاست مرا از یاد بردهاند غمگینم و این ربطی به تو ندارد که پسر همسایهام نبودی تا هر صبح پنجره را باز کنم بی آنکه جواب سلامت را بدهم با بنفشهای در گیسوانم کاش به زنی که عاشق است میآموختند چگونه انتقام بگیرد غمگینم که عشق اینهمه مهربان است آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
غمگینم و این ربطی به خیابان ولی عصر ندارد که درختانش سالهاست مرا از یاد بردهاند غمگینم و این ربطی به تو ندارد که پسر همسایهام نبودی تا هر صبح پنجره را باز کنم بی آنکه جواب سلامت را بدهم با بنفشهای در گیسوانم کاش به زنی که عاشق است میآموختند چگونه انتقام بگیرد غمگینم که عشق اینهمه مهربان است
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #45 ز کدام رَه رسیدی؟ زِ کدام در گذشتی؟ که ندیده دیده ناگه به درونِ دل فتادى؟ آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #46 باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد باید كسی باشد كه عكس خنده ام را در لابه لای گریه اش محكم بگیرد چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد از گریههای او خدا قلبش بلرزد از گریههای او نفسهایم بگیرد من! جای خالی باشم و او هم برایم هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
باید كسی باشد شبی ماتم بگیرد وقتی نبودم صورتش را غم بگیرد باید كسی باشد كه عكس خنده ام را در لابه لای گریه اش محكم بگیرد چشمش به هر كوچه خیابانی بیافتد باران تنهاتر شدن، نَم نَم… بگیرد هی شهر را با خاطراتش در نَوَردَد آینده اش را سایه ای مبهم بگیرد از گریههای او خدا قلبش بلرزد از گریههای او نفسهایم بگیرد من! جای خالی باشم و او هم برایم هر پنج شنبه شاخه ای مریم بگیرد
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #47 بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو کجا دیدی که بی آتش کسی را بوی عود آمد؟! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #48 از راهی دور برای خواندنِ خواب های تو آمدهام، من از راهی دور برای گفتن از گریه های خویش راهی نیست، در دست افشانیِ حروف باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم، من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم من مشقِ نانوشته ام به دستِ نی، خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه من بارانِ بریده ام به وقتِ دی، گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه به من بگو در این برهوتِ بی خواب و طی، مگر من چه کردهام که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟ آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
از راهی دور برای خواندنِ خواب های تو آمدهام، من از راهی دور برای گفتن از گریه های خویش راهی نیست، در دست افشانیِ حروف باید به مراسمِ آسانِ اسمِ تو برگردم، من به شنیدنِ اسمِ تو عادت دارم من مشقِ نانوشته ام به دستِ نی، خواندن از خوابِ تو آموخته ام به راه من بارانِ بریده ام به وقتِ دی، گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه به من بگو در این برهوتِ بی خواب و طی، مگر من چه کردهام که شاعرتر از اندوهِ آدمی ام آفریده اند؟
M Mr.Rad مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 1,267 پسندها پسندها 4,383 امتیازها امتیازها 328 سکه 6 1/18/24 #49 دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید
K Kallinu مدیر بازنشسته مدیر بازنشسته نوشتهها نوشتهها 5,152 پسندها پسندها 18,860 امتیازها امتیازها 483 سکه 161 1/18/24 #50 انجمن کافه نویسندگان ~محبوبِ من شما که میخواستید بروید، پس چرا این همه خاطره در کوچههای ما جا گذاشتید؟ "محمد صالح علا" آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/18/24
انجمن کافه نویسندگان ~محبوبِ من شما که میخواستید بروید، پس چرا این همه خاطره در کوچههای ما جا گذاشتید؟ "محمد صالح علا"