[ دلـنـوشـتـه های بــآرانـی ]

نزدیکت می شوم
بوی دریا می‌‌آید..
دور که می شوم
صدای باران !!
بگو تکلیف‌ام با چشم‌هایت چیست ؟
لنگر بیاندازم عاشقی کنم
یا چتر بردارم و دلبری کنم ؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زندگی باید ڪرد
گاہ با یک گل سرخ
گاہ با یڪ دل تنگ
گاہ باید رویید در پس یڪ باران
گاہ بایدخندید بر غم بےپایان
زندگے باوری مےخواهد
آن هم ازجنس امید
هر ڪجا خستہ شدے
یا ڪہ پرغصہ شدے
تو بگو از تہ دل من خدا را دارم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
“باران”
نمکى ست که روى
جاى خالى ات میریزد…
عجیب میسوزاند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ماه که باشد ،،
آسمان
بوسه هایش را
در فنجان شب
می ریزد و
باران مستانه می رقصد
می بینی
پای عشق که در میان باشد
ابر هم سر پوش می گذارد
بر معاشقه های بنفش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همراه آفتاب
بیدار مى‌شوم
باران صبحگاهى
همبسترم زمین را
با یک پشنگ آب
از خواب بیدار کرده است
اى روح تازه‌ى خاک
اى پاک!
اى صبح تابناک
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پاییز باشد و نم نم باران
چای داغ و بویِ هیزم سوخته
گاهی از همه ی دنیا
یه فنجون چای میخوای و یه دلِ خوش.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دمش گرم ، باران را می گویم …

به شانه ام زد و گفت :

خسته شدی ،

امروز تو استراحت کن ،

من به جایت می بارم . . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو را میخواهم برای خانه ای که تنهاییم

تو را میخواهم برای چای عصرانه

تلفن هایی که میزنند و جواب نمیدهیم

تو را میخواهم وقتی باران است

برای راهپیمایی آهسته دوتایی

تو را میخواهم برای پرسه زدن های شب عید

برای صبح برای ظهر برای شب

برای همه ی عمر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چتر و باران منى، جان منى
رفتی و آنقدر دور شدی که پاییز آمد به باغچه کوچک ما ؛ باران هم بارید
همه چیز بوی تلخ غروب می دهد و تنها بارانی ام حسرت آفتابت را ندارد
تو را به کدام دلیل از من دور می کند این آبان؟؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
به این باران، به این پاییز
کلی آغو*شِ
جانانه بدهکاریم
بیا و بد حسابمان نکن
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین