به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

شعر اشعار منور

شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟
من در این خنده‌ی پرغصه مهارت دارم!...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
ناله را هر چند می‌ خواهم که پنهانی کنم
سینه می‌ گوید که من تنگ آمدم فریاد کن
#امیرخسرودهلوی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بگذار در آرامشِ آغو*شِ تو یک بار
پا را کمی از مرگ فراتر بگذارم...
#علی_صفری ♡
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در آب های جهان قایقی است
و من،مسافر قایق ،
هزار ها سال است
سرود زندهٔ دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های
فصول می خوانم
و پیش می رانم
مرا سفر به کجا می برد...؟

#سهراب_سپهری
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
این قلب ترک خورده من
بند به مو بود
من عاشق او بودم
و او عاشق او بود...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از درد و دل ڪردن برای خلق بیزارم!
غمم را میڪشد به دوش سیگارم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏آنقدر در دلم هستی
‏که حتی دیگر
‏به ذهنم هم نمی‌رسی‏.
‏⁧ #جمال_ثریا ⁩
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سفید کرده غمت، دیده‌های تارِ مرا
بوَد سیاهی زلف تو، روزگار مرا
#حزین_لاهیجی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دیدی ز خاطرت رفت؟یادم تورا فراموش
#کاف_سین
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دلْ‌ مگر‌ چیستْ‌ ڪه‌ تا‌ مرزِ‌ عَـدمْ‌ تنگْ‌ شود!؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
بالا