شعر اشعار منور

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟
من در این خنده‌ی پرغصه مهارت دارم!...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

ناله را هر چند می‌ خواهم که پنهانی کنم
سینه می‌ گوید که من تنگ آمدم فریاد کن
#امیرخسرودهلوی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

بگذار در آرامشِ آغو*شِ تو یک بار
پا را کمی از مرگ فراتر بگذارم...
#علی_صفری ♡

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

در آب های جهان قایقی است
و من،مسافر قایق ،
هزار ها سال است
سرود زندهٔ دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های
فصول می خوانم
و پیش می رانم
مرا سفر به کجا می برد...؟

#سهراب_سپهری

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

این قلب ترک خورده من
بند به مو بود
من عاشق او بودم
و او عاشق او بود...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

از درد و دل ڪردن برای خلق بیزارم!
غمم را میڪشد به دوش سیگارم...

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

‏آنقدر در دلم هستی
‏که حتی دیگر
‏به ذهنم هم نمی‌رسی‏.
‏⁧ #جمال_ثریا ⁩

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

سفید کرده غمت، دیده‌های تارِ مرا
بوَد سیاهی زلف تو، روزگار مرا
#حزین_لاهیجی

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

دیدی ز خاطرت رفت؟یادم تورا فراموش
#کاف_سین

 

[ابتـهاجابتـهاج عضو تأیید شده است.]

دلْ‌ مگر‌ چیستْ‌ ڪه‌ تا‌ مرزِ‌ عَـدمْ‌ تنگْ‌ شود!؟