شعر ماه می‌خندید

ای روزگار! از چه کسی می‌توان گرفت
تاوان این جوانیِ از دست رفته را؟

[مجید ترکآبادی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جدائی تو هلاکم ز اشتیاق تو کرد
تو با من آنچه نکردی غم فراق تو کرد

[محتشم کاشانی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
طومار ناامیدی ما ناگشودنی‌ست
پیچیده‌ایم در گره‌ی اشک، آه را...

[صائب تبریزی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گفتم: «بدوم تا تو همه فاصله ها را»
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیش تو نشستم که ببینی
در من اثر سخت ترین زلزله ها را

[محمدعلی بهمنی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از بس که ملول از دل دلمره خویشم
هم خسته بیگانه هم آزرده خویشم
این گریه مستانه من بی‌سببی نیست
ابر چمن تشنه و پژمرده خویشم
 
آخرین ویرایش:
چه رفتن ها که می ارزد به بودن های پوشالی
چه آغوشی،چه امّیدی به این احساس تو خالی؟
کبوتر با کبوتر مانده اما از سر اجبار
در این دنیای تودرتو،تو دیگر از چه مینالی؟

[محمد لالوی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چه غریب ماندی ای دل
نه غمی، نه غمگساری
نه به انتظار یاری
نه ز یار انتظاری..

[هوشنگ ابتهاج]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من بی تو در غریب‌ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟

[غلامرضا طریقی]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
راستی جنس دلت چیست؟! که حتی یک دم
به منِ عاشق بیچاره گرفتار نشد...

[امیرحسین حسین زاده]
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حتی اگر این روزها پایان بیابد
دیگر برای زیستن معنا نمانده
این نسلِ آدمخوارِ طغیانگر بداند
فردای روشن را، به تاریکی کشانده

[زهرا میرزایی صحرا]

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین