کسی که نقطه اغاز هر چه پرواز است
تویی در سفر عشق خط پایانی
تویی بهانه ان ابرها که میگویند
بیا تاصاف شود این هوای ابری
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق
بیا که یاد تو ارامشی است طوفانی
تــــو مقصـــری؛
اگر مــــن دیگر”مــــن ســابــق”نیستم
پس؛ مـــن را به “مـــن نـــبودن” محــکوم نکن
مـــن؛ همـــانم که درگیــــر عشــــقـــش بودی
یـــادت نمی آیـــد؟!
مــــن همـــــانم؛ حتـــــی اگر این روزها بوی بی تفـــــاوتـــی بدهم
شاید روزی بفهمد بخاطرش از چها گذشتم.
اما...حال ک نمیداند
تنها به دیگران میگوید: او یک عشق بود
سهم من از تو
عشق نیستـــــــ
ذوق نیستــــــــ
اشتیاق نیستـــــ
همان دلتنگی بیپایانیست
که روزها دیوانه ام میکند
و شبها حیرانم
این حقم نبود هعی