[ رویای احـســاس ِ تـو ]

از ماضی ها و مضارع ها خسته ام...
دلم حال ساده ی "با تو بودن" را میخواهد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کسی باش
که یک عمر با تو بودن لحظه ای باشد
و یک لحظه بی تو بودن یک عمر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آدم باید یک "تو" داشته باشه که هر وقت از همه چی خسته و نا امید بود، بهش بگه:
مهم اینه که تو هستی
بی خیال دنیا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود، گر نشود
حرفی نیست؛
نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از دلتنگی ات
پناه آورده ام
به عطر گلی که
دوستش داشتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
برای تو
در قلبم جاده ای ساخته ام
بی انتها
نگران برگشت نباش
دوست داشتنت
شبیه همین جاده
بی انتهاست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بوی آغــــوش تو آید
از هوای نیمه شب...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در لحظه ای که به او فکر می کنم
او را بیشتر دوست دارم
او از آدم هایی بود
که فکر کردن به آنها دیدن آن هاست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
میان شعرهای جهان
تنها به چشمان تو زل می زنم
مثل پرنده ای که
در آسمان آبی زندگی
اشتیاق پرواز دارد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چشمانت
همه ی آن چیزی بود
که تا امروز
از شعر
نمی دانستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین