نقد رمان پنج قدم فاصله اثر ریچیل لیپینکات

بسم‌آنکه‌می‌نگارد‌برصفحه‌دل
خطوط‌آشنای را

ضمن سلام و درود
در این تاپیک قصد داریم به نقد و بررسی کتاب معروف "پنج قدم فاصله" بپردازیم.

پس با ما همراه باشید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

شکارچیشکارچی عضو تأیید شده است.

نویسنده رسمی رمان
نویسنده رسمی رمان
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
2,338
پسندها
پسندها
5,938
امتیازها
امتیازها
388
سکه
1,308

«همه در این دنیا هوایی عاریه‌ای را نفس می‌کشند.»​

استلا گرانت و ویل نیومن دو نوجوان‌اند که به‌خاطر بیماری‌شان (بیماری ریوی فیبروز سیستیک) بیشتر عمر خود را در بیمارستان گذرانده‌اند. این دو نفر دیگر از این به یکدیگر شبیه‌تر نمی‌شوند. استلا کنترل بیماری‌اش را در دست گرفته و باید هرکاری که از دستش برمی‌آید انجام دهد تا وضع جسمانی‌اش را در ثبات نگاه دارد و تا جایی که ممکن است، تا زمان دریافت پیوند ریه، از دیگران دور بماند.

این در حالی است که ویل به درمانش چندان اهمیتی نمی‌دهد و تنها منتظر است تا هجده‌ساله شود و بتواند از بیمارستان بیرون بزند و هرچقدر که از عمرش باقی مانده را به تجربه‌ی دنیا بگذراند. ویل درست از همان دسته آدم‌هایی است که استلا باید ازشان بپرهیزد اما حالا که این دو نفر خلاف جهت ساعت زندگی می‌کنند، آیا می‌توانند تنها اندکی از زمانی را که ریه‌هاشان ازشان دزدیده، پس بگیرند؟

آیا داستانی عاشقانه راه مناسبی برای بالابردن آگاهی درباره‌ی یک بیماری جدی است؟​

همیشه نوبت به کتاب‌هایی شبیه به پنج قدم فاصله که می‌رسد، نظرها متفاوت‌اند و هرکسی نکات خوب و بد گوناگونی را درباره‌شان مطرح می‌کند. از سویی مهم است که درباره‌ی بیماری‌های نادری مانند فیبروز سیستیک آگاهی‌رسانی شود و رمان پنج قدم فاصله از این لحاظ کتاب ارزشمندی است. از طرف دیگر اما به عقیده‌ی بسیاری استفاده از قصه‌ی کلیشه‌ای عشق ممنوعه شاید روش درستی برای انجام این کار نباشد.

اما هرچه بیشتر به آن بیندیشیم بیشتر متوجه خواهیم شد که اینکه چه دیدی به این داستان داشته باشیم تماما بستگی به خود ما دارد. می‌شود گفت در دنیای واقعی دو فرد مبتلا به فیبروز سیستیک هرگز عاشق یکدیگر نمی‌شوند. می‌شود گفت حقیقت بیماری فیبروز سیستیک را با این داستان عاشقانه تلطیف کرده‌اند. اگر کمی اطلاعات پزشکی داشته باشیم حتی شاید بگوییم که بسیاری از اتفاقات کتاب با واقعیت علمی سازگاری ندارند.

هیچ‌کدام از این‌ها اما هدف نگارش این رمان نیستند. این کتاب می‌خواهد آگاهی را درباره‌ی یک بیماری بالا ببرد و همین کار را هم می‌کند. پس اگر با این دید درباره‌ی آن قضاوت کنیم، کتاب پنج قدم فاصله همان کاری را که قرار است می‌کند و خیلی هم خوب از پسش برمی‌آید.

شخصیت‌هایی که تکراری‌بودنشان از جذابیتشان کم نمی‌کند​

به شخصیت ها که می‌رسیم، استلا و ویل را شاید دو شخصیت کلیشه‌ای بیابیم. استلا نمونه‌ی دختر خوبی است که موبه‌مو دستور پزشک‌هایش را اجرا می‌کند و ویل نوجوانی یاغی است که درمانش پشیزی برایش ارزش ندارد. هرچه بیشتر در متن کتاب جلو بروید بیشتر متوجه می‌شوید که هیچ‌چیز آنطور که به نظر می‌آید سیاه و سفید نیست. عاشق این می‌شوید که سرگرمی موردعلاقه‌ی ویل نقاشی است و استلا در یوتیوب برای خودش کانال دارد! و رابطه‌ی این دو نفر با خانواده و دوستانشان یکی دیگر از جذابیت‌های کتاب پنج قدم فاصله است.

و در نهایت…​

کتاب پنج قدم فاصله داستانی است درباره‌ی عشق، دوستی، امید، ترس، ناامیدی، خشم، ضعف و مسئولیت. این کتاب به همان اندازه که ناراحت‌کننده است، تأییدی است بر این حقیقت که زندگی ادامه دارد. داستانی زیبا با هدفی قابل‌احترام که باید گفته و خوانده شود.
منبع: کاواک

نظر شما در مورد نقد این کتاب چیست؟ آیا از این نویسنده کتاب دیگری خوانده‌اید؟ اگر این کتاب را نخوانده‌اید، آیا به مطالعه آن علاقه‌مند شدید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین