موسیقی نمایانگر احساسات و تفکرات مختلف انسان ها است.موسیقی در سرزمین های مختلف به شکل های گوناگونی وجود دارد. همینطور هر نوع از موسیقی نشان دهنده فرهنگ آن سرزمین است.
موسیقی، توانایی نشان دادن غم و شادی را به خوبی دارد. همچنین اتفاقات تلخ و شیرین با موسیقی معنا دیگری پیدا می کند.
موسیقی سنتی در ایران باستان نیز از نغمه های شیرین و آواز های زیبایی ساخته شده است. این موسیقی سنتی توسط موسیقیدانان برجسته ایرانی جمع آوری شده و نظم پیدا کرده تا امروزه بتوانیم از این موسیقی لذت ببریم.
علاوه بر اینکه اساتید ممتاز موسیقی سراینکه موسیقی سنتی ایرانی برتری خاصی نسبت به موسیقی غربی دارد بحث می کنند، دنبال تفاوت موسیقی غربی با سنتی ایرانی نیز هستند.
هردوی این مدئیان نقاط قوتی دارند که آنها را از دیگر سبکهای موسیقی جدا و گاهی برتر میکنند. مثلا موسیقی غربی به واسطه گسترش جغرفیایی و تاثیرهای کلیسا و مذهب بر آن و ابتکار خط نگارش واحد، توانسته گنجینههای کهنسال خود را از میان لایههای تاریخی با تغیرات کمتری به امروز برساند.
به طوری که امروز قطعات موسیقی کلاسیک غربی و تاریخچه موسیقی بسیار غنی و گسترده و دارای تنوع ملیتها و مذاهب مختلف هستند.
برای اینکه دامنهی تفاوت را به گونهای روشن درک کنیم، موسیقی ایرانی را آنچنان که در اصل باید باشد، مبنا قرار میدهیم. البته اگرچه شکل اصیل و واقعی موسیقی ایرانی به دست فراموشی سپرده شده است، امّا هنوز موسیقیدانهای خالص و معتقدی وجود دارند که به ریشههای هویتی خود و فرهنگشان سخت بها میدهند و موسیقی ایرانی را آنچنان که باید در عمل باشد، اجرا میکنند.
اولین نکته در موسیقی اصیل ایران این است که براساس نظام دستگاهها، آوازها و گوشهها قوام آمده است؛ ولی موسیقی غربی نظام گام و تونالیته را دنبال میکند.
موسیقی ایرانی دارای هفت دستگاه و پنج آواز است که هر یک از این هفت دستگاه، گامی مخصوص به خود دارند. لفظ «گام» که مأخوذ از موسیقی غربی است، به این دلیل استفاده شد تا در این مشابهت صوری، تفاوت باطنی این دو نوع موسیقی، بهویژه در این زمینه نشان داده شود.
در این دو سبک، دوران پر فراز و نشیبی از تاریخ بود که حتی حمل کردن و نگهداری سازها جرم محسوب میشده، چه رسد به آموزش و اجرا و تولید قطعات ماندنی و تفکر و نو آوری و ابتکار برای تغییر و ساخت سازهای جدید.
همین موضوع به حدس میتواند یکی از عمده دلایل عدم وجود سازهای بزرگ و غیر قابل حمل در موسیقی کلاسیک باشد. همین مسئله یکی از نقاط اصلی ضعف سازهای موسیقی ایرانی است که به واسطهٔ آن امکان اجرای نتهایی با فرکانس پایین در سازهای قدیمی و اصیل کشورمان وجود ندارد و سازهای موجود نیز وسعت کمی از اکتاوهای موسیقی را در بر میگیرند.
این موضوع یکی از اصلی ترین دلایلی بود که استادان موسیقی غرب در دوران گذشته برای حل آن دست در ساختار سازها بردند و حتی سازهایی جدید اختراع کردند که این عمل در سهم ما از موسیقی محدود به همین چند سال اخیر میشود. حال آنکه تا جا افتادن این سازها در جایگاه مناسب مسیری طولانی در پیش است.
مرز بین بداههپردازی و آهنگسازی در این است که در لحظه نوازنده فرصتی دارد که شعری را روی موسیقی بگذارد اما ممکن است در بداههنوازی به اجرای در لحظه فکر نکرده باشد. نوازندهای که قرار است بداهه پرداز باشد باید بیان خوب داشته و با گوشههای ردیف آشنا باشد و هزاران ترکیب ملودی در ذهنش باشد که بتواند آن را اجرا کند اما آنچه که به عنوان بداهه پردازی و آهنگسازی عنوان میشود پایه مشترک دارد.
یکی از تفاوت های اصلی که بین موسیقی غربی و سنتی، تفاوت ایجاد کرده، پرده و نیم پرده است. ناگفته نماند که در گذشته، نظام کوک موسیقی غربی نیز شامل ریزپرده ها می شده، اما با روی آوردن به سیستم کوک اعتدال مساوی دوازده نتی، دیگر جایی برای ریزپرده در موسیقی اروپایی ها وجود ندارد.
امروزه در موسیقی غربی اروپایی، ریز پرده نامیده می شود. اما در موسیقی سنتی ایرانی ممکن است ریز پرده که ربع پرده نیز نامیده می شود، به وضوح مشخص نباشد.
در موسیقی برخی از مناطق دنیا از جمله موسیقی سنتیِ ایرانی،ترکی و عربی فاصله های کوچکتر نظیر ربع پرده استفاده می شوند. استفاده از این فواصل در موسیقی رنگ و بویی تازه ای می دهد. در موسیقی سنتی وقتی که گام ها و فواصل ظهور کردند، نت نویسی هم افزایش پیدا کرد.
توالی چند نت موسیقی را گویند که بر اساس ارتفاع نتها مرتب شده باشند و گستره صدایی آنها در مجموع شامل ۱۲ نیم پرده مساوی یا یک اکتاو باشد. گام ممکن است پایین رونده یا بالا رونده باشد.یعنی ارتفاع نت ها در آن به ترتیب نزولی یا صعودی مرتب شده باشد.
اما در موسیقی غربی گامها را بر اساس نیم پرده های مساوی تعریف می کنند و فاصله های کوچکتر از نیم پرده در موسیقی کلاسیک وجود ندارند.
هر ملتی سازهای متناسب با فرهنگ خود را دارد. این سازها در هرکدام از این فرهنگ ها، طی زمان دچار تغییراتی شده است. این تغییرات در بهتر شدن آن ساز نقش بسزایی داشته است.
در ساز های ایرانی عمدتا از مواد طبیعی مانند چوب و پوست ساخته شده است و قطعات فلزی و سفالی در آن ها کاربدر دارند. ساز های ایرانی را می توان به دسته های زهی – زخمه ای، زهی – کوبه ای و زهی – آرشه ای تقسیم بندی کرد.
سازهای زهی زخمه ای مثل: ساز تار، ساز سه تار و قانون اشاره کرد. ساز های زهی – کوبه ای هم می توان به ساز های دف و تنبک اشاره کرد و ساز های زهی – آرشه ای، کمانچه یا قیچک از این قبیل است.
سازهایی را که در موسیقی غربی رایج است تفاوت های زیادی با سازهای سنتی ایرانی دارد. سازهای رایج در موسیقی غربی شامل: ویولن، پیانو، ویولا و چنگ است.
سازهایی چون ویولن و پیانو بعد از مدتی در موسیقی ایرانی جای پیدا کردند. نوازنده های ایرانی با این سازها شروع به ساخت قطعه های مختلفی کردند و آثار های به یادماندنی به جای گذاشتند.
تک صدایی یا چند صدایی که از موسیقی غربی و سنتی در می آید
در موسیقی غربی، اصوات به دو شکل هوموفونیک و پلی فونیک ظاهر می شود. هوموفونیک یعنی یک صدا در نقش ملودی اصلی و باقی صداها در نقش هارمونی برای آن صدا است.
پلی فونیک یعنی چندین صدا یا ملودی که از نظر ملودیک و ریتمیک مستقل هستند. لازم به ذکر است که این موضوع فقط برای موسیقی غربی است.
تحولی که منجر به چندصدایی شدن موسیقی اروپایی ها شد، رواج یافتن شیوه های نت نویسی در قرن نهم و دهم میلادی بود و پیش از آن، موسیقی غرب نیز عموماً بافت مونوفونیک یا تک صدایی داشت. در مقابل، موسیقی سنتی ایرانی بیشتر ملودی محور است و فراز و فرودهای ملودی و تحریرها و لحن اجرا به آن وسعت معنایی می بخشد.
در اجرای موسیقی سنتی ایرانی به شیوه سنتی و قدیمی آن، می توان شکل خاصی از هارمونی را یافت. برای مثال یکی از اصولی که همواره در رابطه با سازهای زهی-زخمه ای رعایت شده است، پشتیبانی صدای اصلی یا همان ملودی با یک واخوان است.
واخوان یک یا چند صدا است که در طول اجرای قطعه بصورت مستمر اجرا می شود و ملودی را همراهی می کند. بر روی این سازها، حین اجرای ملودی بر روی یک سیم، سیم دیگری که معمولاً نسبت به سیم ملودی در فاصله چهارم یا پنجم کوک شده است نیز به صدا در می آید که همان واخوان است.