رمان ترجمه رمان خواهرم، قاتل زنجیره‌ای | Elnaz

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Elnaz
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
رمان خواهرم قاتل زنجیره‌ای
مشاهده فایل‌پیوست 137592
ناظر: @ماه نــاز

نام انگلیسی: my sister, serial killer
نام رمان : خواهرم، قاتل زنجیره‌ای
نام نویسنده: Oyinkan
braithwaite
ژانر: طنز, خانوادگی

خلاصه رمان: خواهر من، قاتل زنجیره‌ای داستان دو خواهر است که دوستی بسیار خوبی باهم دارند. کورده و آیولا هر دو با والدین خود در نیجریه زندگی می‌کنند اما آیولا در هر قرار دوست پسران خود را می‌کشد و خواهرش را برای کمک فرا می‌خواند... .
 
آخرین ویرایش:
DAC8B471-2654-4D79-B30A-774387F7ABF1.jpeg


مترجم عزیز، ضمن خوش‌‌آمد گویی و سپاس از انجمن کافه نویسندگان برای منتشر کردن رمانترجمه‌ شده‌ی خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ ترجمه‌ی خود قوانین زیر را با دقت مطالعه فرمایید.

قوانین تالار ترجمه

برای درخواست تگ، بایست تاپیک زیر را مطالعه کنید و اگر قابلیت‌های شما برای گرفتن تگ کامل بود، درخواست تگ‌‌ترجمه دهید.

درخواست تگ برای رمان در حال ترجمه

الزامی‌ست که هر ترجمه، توسط تیم نقد رمان‌های ترجمه شده؛ نقد شود! پس بهتر است که این تاپیک را، مطالعه کنید.

درخواست نقد برای رمان در حال ترجمه

برای درخواست طرح جلد رمان ترجمه شده بعد از 10 پارت، بایست این تاپیک را مشاهده کنید.

درخواست جلد

و زمانی که رمان ترجمه‌ی شده‌ی شما، به پایان رسید! می‌توانید در این تاپیک ما را مطلع کنید.

اعلام اتمام ترجمه

موفق باشید.

مدیریت تالار ترجمه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سفید کننده

شرط می‌بندم که نمی‌دانید سفید کننده بوی خون را می‌پوشاند. اکثر مردم بدون در نظر گرفتن سفید کننده از محصول سفید استفاده می کنند، هیچ وقت برای خواندن لیست مواد تشکیل دهنده پشتی وقت نمی‌گذارند، و زمانی را برای بازگشت به سطحی که اخیرا پاک شده است، اختصاص نمی‌دهند.
سفید کننده ضدعفونی می‌کند، اما برای تمیز کردن بقایای آن عالی نیست ، بنابراین من فقط پس از اولین بار که حمام را از همه آثار زندگی و مرگ پاک کردم، از آن استفاده می‌کنم.
واضح است اتاقی که ما در آن هستیم به تازگی بازسازی شده است.این ظاهر هرگز استفاده نشده است، به خصوص اکنون که نزدیک به سه ساعت برای نظافت وقت صرف کرده‌ام.
سخت‌ترین قسمت، خونی بود که بین دوش و آب بندی نشتی کرده بود. فراموش کردن آن بخش آسان است که هیچ چیز روی هیچ یک از سطوح قرار داده نشده است.
ژل دوش، مسواک و خمیر دندانش همه در کابینت بالای سینک گذاشته شده است. سپس تشک دوش وجود دارد. یک صورت لبخند سیاه بر روی یک مستطیل زرد در یک اتاق سفید. آیولا روی صندلی توالت نشسته است، زانوها بالا رفته و دستانش به دور آنها حلقه شده است. خون روی لباس او خشک شده است و هیچ خطری وجود ندارد که روی کف‌های سفید و براق جاری شود. قفسه های چوبی‌اش روی سر او انباشته شده است، بنابراین زمین را جارو نمی‌کنند.
او هم‌چنان با چشمان درشت قهوه‌ای خود به من نگاه می‌کند و می‌ترسد که عصبانی هستم و به زودی از دست‌ها و زانو هایم خارج می‌شوم تا برای او سخنرانی کنم. من عصبانی نیستم. اگر احساسی هم داشته باشم، فقط خسته‌ام. عرق پیشانی‌ام روی زمین می‌چکد و من از اسفنج آبی برای پاک کردن آن استفاده می‌کنم.
نزدیک بود غذا بخورم که با من تماس گرفت. من همه چیز را در سینی آماده کرده بودم چنگال در سمت چپ بشقاب و چاقو در سمت راست قرار داشت. دستمال را به شکل تاج تا کردم و آن را در وسط بشقاب قرار دادم.
این فیلم در تیتراژ ابتدایی متوقف شد و زمان سنج‌ فر به تازگی صدایش در می‌آمد.
هنگامی که تلفنم روی میز قرار داشت، شروع به لرزش شدید کرد... .
وقتی به خانه می‌رسم، غذا سرد می‌شود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین