دلنوشته [ مهران پیرستانی ]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
گرچه حوایم ولی....

شک نیست آدم می شوم

ابر باشی

ابر خواهم گشت

ای محبوب من

تو به هر شکلی که خواهی بود....

من هم می شوم

ای طلای قیمتی لختی به من فرصت بده

تو طلا می خواهی ام ؟

یک لحظه
.
.
.

دارم می شوم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
روی منــــ شرط نبند جای تکخال قمــار

جای یکـــــــ اسبــــــــ سیاهـــ پای میدان شکار

بر سرم عشق نپاش مثل باران ِ تگرگــــ

مثل یکـــــ شوخی تلخ بین مهمانی مرگـــــــ

پشت من راه نیا همچو یکـــ عاشق ناب

هستی ات را نفروش بهــــ پریشانی ِ من

بخت ِ پرواز نبین روی ِ پیشانی ِ من

بیش از این لاف نباف پشت این نغمهــــ سرد

روی من تاس نریز جای یکــــــــ تختهـــــــــ نرد
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مي خواهم امشب تا خود فردا بگريم

دور از نگاه ديگران تنها بگريم

بر حال و روز اين دل همرنگ مرداب

اين دل كه دور افتاده از دريا بگريم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نبودنتـــــ بهترین بهانهـــ استـــــ

برای اشکــــــــ ریختنـــــ

ولی کاش بودی تا اشکهایمـــ از شوق دیدارتـــــــ سرازیر میشد

کاش بودی و دستهای مهربانتــــــ

مرهم همهــــــ دلتنگی ــهــــا و نبودن ـــهــایتـــــــ میشد

کاش بودی تا سر بهـــ روی شانهـــ ـــهـــای مهربانتــــ میگذاشتم

و دردــهــایم را به گوش تو می رساندم

بدون تو عاشقی برایم عذابــــ استـــ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حافظا . . .

میدانمــــ هزار نفر را پیچاندهـــ ای .. !

اما اینبار ، حواستــــ اینجا باشد !

نیت میکنمـــ بهـــ نام ِ او . . .

بهـــ نام ِ فراموش کردنشـــ !

" یوسفـــ گمگشتهــــ باز آید به کنعان "

همین تو من را اسگل نکرده بودی ، که کردی !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
از آمدن و رفتن ما


سودی کو...


وز تار امید عمر ما


پودی کو .....


چندین سروپای نازنینان جهان...


میسوزد و خاک میشود .....

دودی کو
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مادرم می گفتــــ

عاشقی یکـــ شبــــ استــــ

و پشیمانی هزار شبــــ

هزار شب استـــ پشیمانمـــ !

کهـــ چرا یکــــ شبــــ عاشقی نکردهـــ ام .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشم های من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بهــــ معلمم گفتم :

حاضـــــــر . . .

کنار اسمم تیکـــــ خورد !

همهــــ با خبر شدند از بودنمــــ

در گوشتــــ فریاد میزنم :

من هستمــــــــــ !

حاضـــــــــــر
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
...معنای این همه سکوت چیست؟

من گم شده ام در تو

یا تو گم شدی در من ای زمان؟!....

کاش هرگزآن روز از درخت انجیر پائین نیامده بودم!!

کاش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 3)
عقب
بالا پایین