تو تمام ۲۵ سال زندگیم اسمم یک بار تو قرعه کشی درومده، اونم قرعه کشی اردوی مشهد دبیرستان بود که اونم مسئول واحد فرهنگیمون گفت اینا خیلی اذیت میکنن نمیبریمشون=)))))))))))))
مامانم مریضه یکم براش غذا درست کردم بردم تو تخت تا ظرفارو دید عصبی شده میگه بابات جز خانوادهی سلطنتی بود یا خودت؟کی بهت اجازه داد این ظرفارو از کابینت برداری؟
هوا یه جوری شده همش فک میکنی باید بری جلوی در منتظر باشی سرویس مدرسهت بیاد دنبالت با سه تا پسر چاقالو که دور چشماشون کبره بسته بشینی عقب و زودتر برسی که سر صف رات بدن.