طنز - دانش آموزانه -

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

سه نفر روی هر نیمکت بودیم. وسطی باید موقع امتحان می‌رفت زیر میز و روی نیمکت ورقه پر می‌کرد.

مخترع این روش کجاست؟ می‌خوام ازش انتقام بگیرم.​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

واقعا راست میگن که افزایش سن باعث ارتقا سطح فکری یک فرد میشه
مثلا من خودم پارسال منتظر فصل ۱۳ باب اسفنجی بودم ولی الان منتظر فصل ۱۴ ام​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

از پسرم پول گرفته بودم ،امروز میگه مامان تا دو روز دیگه فرصت داری و گرنه انگشت بچه ات و واست میفرستم:‌‌))))
‏گفتم حله:‌‌)​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

میگن بدترین حالت اینه که خدا به حال خودت رهات کنه...مطمعنم اون لحظه ای که تصمیم گرفتم کلاس هشت صبح بردارم، یکی از همون حالت ها بوده​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

‏شماتت بابام بابت انضباط پایینم تا جایی ادامه داشت
‏که کارنامه دوران راهنمائیش رو پیدا کردم
‏بعد از اون دیگه فقط برای معدل بالام بهم افتخار کرد:‌))))​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

‏با بقیه مهمونی و بیرون نمیرم میگم درس دارم،
‏میمونم خونه نه درس میخونم نه به کارای عقب افتادم میرسم.​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

‏اوج شوخ طبعی و طناز بودن معلم‌های کنکور:
آخرش رشته‌ی آبیاری گیاهان دریایی قبول می‌شید.​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

‏نمیدونم دیگه برای پزشک شدن چرا الکی درس می‌خونین؟ یه مطب بزنین هر بیماری اومد پیشتون بهش بگید مشکل عصبیه​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

عصر جمعه هم عصر جمعه های قدیم،ساعت هفت شب یادت میفتاد برا شنبه باید مقوا و چسب ببری مدرسه و کل لوازم التحریری های شهر هم بسته بود:‌‌‌‌)​

 

[رَعد؛رَعد؛ عضو تأیید شده است.]

‏حس بچه‌ای رو دارم که صبح اردو با ذوق و شوق رفته مدرسه اما رضایتنامه رو جا گذاشته و همه رفتن و اون تو کلاس تنها مونده​