شعر شعرهای بعد او... (:

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مَـهـوا
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

“سعدی”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گر خدا داری ز غم آزاد شو
از خیال بیش و کم آزاد شو

“اقبال لاهوری”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خواهی که ترا دولت ابرار رسد
مپسند که از تو بر کس آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور
کین هر دو بوقت خویش ناچار رسد

“شعر ابوسعید ابوالخیر“
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
جهان کوچکی‌ ست زندگی‌ ام
و تو
لطیف‌ ترین قدرت این جهانی
آغو*ش را تحریم کنی
بیچاره می‌شوم

“کاظم خوشخو”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کلماتم را
در جوی سحر می‌ شویم
لحظه‌ هایم را
در روشنی باران‌ ها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بی‌ دغدغه بی‌ ابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و‌ هامون
با تو بی‌ پرده بگویم
که تو را
دوست می‌دارم تا مرز جنون

“محمدرضا شفیعی کدکنی”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خورشیدی که تو را گرم می کند
بر من خواهد تابید
ماهی که به تو لبخند می زند
برای من از تو خواهد گفت
آسمانی که سقف تو ست
با من مهربان خواهد بود
زمین زیر پای تو
بستر من است
چقدر به هم نزدیکیم
محبوب من

“رویا ناصری”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاهی میان خلوت جمع
یا در انزوای خویش
موسیقی نگاه تو را گوش می‌کنم
وز شوقِ این محال
که دستم به دست توست
من جای راه رفتن
پرواز می‌کنم …!

“فریدون مشیری”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نمی‌خواستم
این عشق را فاش کنم
ناگاه به خود آمدم،
دیدم همه کلمات راز مرا می دانند
این است که
هر چه می نویسم
عاشقانه ای برای تو می شود

“شهاب مقربین”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تا شب نشده خورشید را
لای موهایت می گذارم
و عاشق می‌شوم
فردا، برای گفتن
دوستت دارم
دیر است

“جلیل صفر بیگی”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
همین که تو
هر صبح در خیالِ منی
حالِ هر روزِ من
خوب است

“لیلا مقربی”
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین