دلنوشته ♥ دلنـوشـتـه هـای ♥مــحـمـد مـرکــبـیـآن♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
آآآهای ..

دلم "تو" را می خواهد ..

که حالا این "تو" ،

تو می توانی باشی..

تو می توانی باشی ..

تو هم می توانی باشی ..

تو می توانی نباشی ..

تو می توانی نباشی ..

تو هم می توانی نباشی ..

این همه "تو" که شبیه ِ تو اند،

تو نیستند ...

نه !

با تو نبودم !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
حالا
تو شعر شده ای ..
گاه بر جهانم
می تابی ..
گاه
می باری ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
گاه

به درک

گاهی

از درک ِ هم

آنقدر دور می شویم

که من تصمیم می گیرم

کُنج اتاق

خستگی ام را به آغو*ش کِشم

و محترمانه خفه شوم !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چرا من


فکر می کنم

تمام ِ راه های نرفته را

شبی بازگشته ایم !

تو ، شب و ماهی که

در پیراهن ِ خیال ِ من

تکرار ِ نقاشی ِ ساده ی توست ؛

جاده را

از روح ِ کودکی

- شبیه ِ آنکه من ، "من" می خوانم اش در آینده ای -

بیرون می کشد..

همین زیبا کابوس ِ نگاه ِ تو !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تنها


برایم

یک پنجره مانده ؛

شب

و

جای پایت

بر ماه ...

گيج شده ام !

کدام دلهره


پاسخ ِ نگاه ِ توست ؟ ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
لازم نیســـت

ببـــوســی ام

بـذر ِ لبانـــت را

از تخــت جمـــع کـرده ام ...

ایـن بهـــار

بوســـه بـارانـــم .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من


نمی میرم

چشمانم را

بر جهان بسته ام

این خانه بی تو

دیدنی نیست .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امکانش هست

ناگهان

تکانم دهی

و با انگشتت بگویی :

اتوبوس رفت ، جا ماندی ! .

امکانش نیست ؟

به همین سادگی که می روی

زندگی را برایم تعریف کنی ،

وقتی

پُشت در ِ دلم چسبانده ام

" تو تمام ِ زندگی ِ منی " ! ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خاطره ای


برایم جاگذاشته ای


به وسعت ِ وسوسه ی مرطوب ِ تن َت ..

جاده ی دلم لغزنده است

خودت را به من برسان !


---
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
زیبا

آنقدر نیامدی

که

تنهایی

یکی از عقربه های ساعت شد ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین