دلنوشته ♥ دلنـوشـتـه هـای ♥مــحـمـد مـرکــبـیـآن♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
در آستانه ی مرگ

چشمی نمانده برای ماندن به راه

در اتاقی که تمام حجم دلتنگی ام را

در یازده قدم چپانده است .

کاسه ی چشمانم از نگاه تهی

و تو

نگاه مطلقی به سطرهای شعر من

برق از سه فاز واژه می پَرد نازنین!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مگر می شود تو را

بی ل*ب نوشت ؟

مگر از ژکوند لبانت می شود در سکوت نگفت !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
در گذرگاه ِ مرگ ، جنون

حجم دلتنگی را

به آغو*ش ِ باز پنجره می کشاند ..

جنون پاداش شاعر لبان توست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کـــاش می شد

وطـــن را

به دوش گرفت

و پهـــن خیابانـــی کرد

که تـــو در آن

خانــــه داری !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تــــو بــاز نمی گـــردی ...

همه ی شعــــــــر ها

همیــــن را می گویـد !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سفـــر را بهانــــه نـکــن

فاصلــه از دستـانمــــان

آغـ ـــ از می شـــود ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
تقدیر مشت اش را
باز نمی کند
و من می لرزم
از ماه چشم می گیرم
چه بی موقع رسید به پنجره ی اتاق
حالا که هیچ کس نیست!
حالا که این تخت
برای من هم بزرگ است !
از درز این شعرها
سوز می وزد
می لرزم
و به پاهایم فکر می کنم
که با تو
از من رفتند ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
" اشکـــــــ "

سو ی چشمانم را بُـرد
چقدر گریــــه می کنی ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دست از دستت که می کشــم
حسرت همین روزهای کذایی
در دلــــم تاب می خورند
آینـــــده چیــــــــزی نیست
که بشود پنهان اش کرد !
بایــد از همین جا شعــر را
قیچــــی بزنـــم
هفته ها و ماه ها و سالها را رد کنم
بدوزم به یک ســـطر ماده به آخـر ..
مــــن حالــــم بـــرای تـــاب آوردن خــــــوب نـــیست !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شوق ِ سُرایش هر سطـــــر
به تاریکترین ِ واژه ها حتی
به تلـــــخ تریــن ِ واژه هــــا
عشــق به زنــــــــدگی ست ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 2)
عقب
بالا پایین