از پنجره ای که نیست
نگاه ام را پرت می کنم
کف خیابانی که اگر بود
حافظ ِ راز ِ قدم های ما می شد ...
قدم هایی که نیست ...
انتظار...
طعم دو دلی می دهد ؛
حس ِ مهبم ِ حضوری
که نیامده
رفته است ...
نگاه ام را پرت می کنم
کف خیابانی که اگر بود
حافظ ِ راز ِ قدم های ما می شد ...
قدم هایی که نیست ...
انتظار...
طعم دو دلی می دهد ؛
حس ِ مهبم ِ حضوری
که نیامده
رفته است ...
آخرین ویرایش توسط مدیر: