1/16/24 نویسنده موضوع #151 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 دیگر بغضم در چشمانم گیر می کند ، نگاهم در صدایم ، اشک در گلویم ، من که گفته بودم آدم نمی شوم ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
1/16/24 نویسنده موضوع #152 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 هـمـه ی سـهـم مـا از زمـیـن دانـه ی فـرامـوش شـده ی پـرنـده ای سـت کـه پـرواز فـرامـوشــَــش شـد ! . عــــزیـــــزم ؛ ایـن تـقـدیـر مـاسـت ! بـه آن لـبـخـنـد بـزن . . . ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
هـمـه ی سـهـم مـا از زمـیـن دانـه ی فـرامـوش شـده ی پـرنـده ای سـت کـه پـرواز فـرامـوشــَــش شـد ! . عــــزیـــــزم ؛ ایـن تـقـدیـر مـاسـت ! بـه آن لـبـخـنـد بـزن . . . !
1/16/24 نویسنده موضوع #153 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 من بر گوشه ای از آسمان می گریَم ، تو در حوض ِ خانه از هم پاشیدن ِ قطره ای خون را تماشا می کنی که نم نم محو می شود و خیال می کنی از آستین ِ شب هم گاه اناری می روید ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
من بر گوشه ای از آسمان می گریَم ، تو در حوض ِ خانه از هم پاشیدن ِ قطره ای خون را تماشا می کنی که نم نم محو می شود و خیال می کنی از آستین ِ شب هم گاه اناری می روید !
1/16/24 نویسنده موضوع #154 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 کــمــرِ شــعـر زیــر حــجــمِ نـــگــاهـــــــت مــ ـی شــ ــکـــ ــنــ ــد . . . آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
1/16/24 نویسنده موضوع #155 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 از سپر سینه ات قطره قطره آزادی می چکید آنگاه که می بُردند تو را ؛ خالی از هر تن پوشی از زمین به آسمان به آزادترین خاک ِ جهان ... آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
از سپر سینه ات قطره قطره آزادی می چکید آنگاه که می بُردند تو را ؛ خالی از هر تن پوشی از زمین به آسمان به آزادترین خاک ِ جهان ...
1/16/24 نویسنده موضوع #156 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 نه" بیخیال"ِ تو می توان بود نه" بی خیالت" می شود یک نفس زیست ! گیر کرده ام میان دو شعر که نه می میرند نه چشم باز می کنند .. آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
نه" بیخیال"ِ تو می توان بود نه" بی خیالت" می شود یک نفس زیست ! گیر کرده ام میان دو شعر که نه می میرند نه چشم باز می کنند ..
1/16/24 نویسنده موضوع #157 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 پی نوشت : گیرکرده ام میان دو شعر پی نوشت : گیرکرده ام پی نوشت : بی خیالت پی نوشت : بیخیال ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
1/16/24 نویسنده موضوع #158 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 آن روز که رفتی به جای برگ از درختان برف می بارید من کنار رفتنت خیره مانده بودم به دور و نیمکت سراسر برگ سفیدی بود پُر از خاطره ی نانوشته ی تو .. اینک تمام خیابان های شهر زیر مجسمه ای شبیه ِ من به آخر می رسند ! آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
آن روز که رفتی به جای برگ از درختان برف می بارید من کنار رفتنت خیره مانده بودم به دور و نیمکت سراسر برگ سفیدی بود پُر از خاطره ی نانوشته ی تو .. اینک تمام خیابان های شهر زیر مجسمه ای شبیه ِ من به آخر می رسند !
1/16/24 نویسنده موضوع #159 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 ایرانی که در هفت آسمان یک ستاره دارد .. * مو بر تن ِ تاریخ ایستاده ! چون سیخ بر جگر آنگاه که تمام ِ اتفاق های نانوشته ی روزنامه خبرهای خوش است . آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
ایرانی که در هفت آسمان یک ستاره دارد .. * مو بر تن ِ تاریخ ایستاده ! چون سیخ بر جگر آنگاه که تمام ِ اتفاق های نانوشته ی روزنامه خبرهای خوش است .
1/16/24 نویسنده موضوع #160 Diako کاربر خبره کاربر انجمن تاریخ ثبتنام 6/13/21 نوشتهها 16,928 پسندها 6,295 امتیازها 463 سکه 879 چمدان را گذاشتم کنار در و خودم را پیش از تو سوی پنجره ای دور ترک کردم ! تو چنین اشک می باریدی که انگار هیچ راهی را بازگشتی نیست .. با این همه دختر بازیگوشی در شعرم دیده بود مردی که به ایستگاه رفت سوار هیچ قطاری نشد آخرین ویرایش توسط مدیر: 1/16/24
چمدان را گذاشتم کنار در و خودم را پیش از تو سوی پنجره ای دور ترک کردم ! تو چنین اشک می باریدی که انگار هیچ راهی را بازگشتی نیست .. با این همه دختر بازیگوشی در شعرم دیده بود مردی که به ایستگاه رفت سوار هیچ قطاری نشد