نقد کاربر نقد رمان کوتاه گسستن یک اتکا‌ |‌ HILDA

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع HILDA
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
^به نام خالق قلم^


1629528728553.png



عنوان:‌ گسستن یک اتکا
ژانر:‌ تراژدی، عاشقانه

خلاصه:‌
و هنگامی می رسید که آنها روح او را در میان حسرت‌ها و آمال‌های از دست رفته‌اش،‌ دفن می‌کردند.‌ هنگامی می‌رسید که آنها خاکستری از تبار مرگ را مانند قاصدکی که از قفسش رها گشته باشد،‌ بر سر او آواری از جنس گزند می‌ساختند.‌
آنها اما نمی‌دانستند که گسستن یک اتکا،‌ تاوانی غیر قابل باور و جبران‌ناپذیر را به همراه دارد!

لینک:‌
{°گسستن یک اتکا°}
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

43565_2cd1f758b5974a1b1c7e9cda7c31847c.png

بسم‌تعالی
نویسنده عزیز از شما بابت انتقاد‌پذیری و احترام به نظرات دنبال‌کنندگان رمانتون سپاس‌گذاریم.
خواهش‌مندیم پس از ایجاد تاپیک نقد کاربران مروری بر قوانین ساب نقد کاربران داشته باشید؛
?️قوانین ساب نقد کاربران

همچنین در صورت بروز هرگونه پرسش یا سوالی می‌توانید در تاپیک زیر مطرح کنید؛
?️تاپیک جامع پرسش و پاسخ تالار نقد

نویسنده ارجمند شما نیز می‌توانید انتقادات، پیشنهادات و شکایات خود را در تاپیک زیر با ما به اشتراک بگذارید؛
?️تاپیک جامع انتقادات و پیشنهادات تالار نقد

یاحق
مدیریت تالار نقد
@شکارچی(تیک)
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده عزیز بابت نگاشتن این رمان زیبا.
خدمت نویسنده باید عرض کنم رمان بسیار زیبا دارید و قلمتان روان و قوی است ولی حتی نویسنده‌های برتر جهان نیز اشکالاتی در رمانشان دیده می‌شود.
اسم رمان کمی طولانی ولی به محتوای رمان میخورد. اگر بتوان اسمی کوتاه‌تر انتخاب کنید بهتر نیز می‌شود.
خلاصه رمان که مانند دلنوشته بود و به دل می‌نشست و مقدمه نیز همینطور.
شروع رمان از نقطه اوج بالایی برخوردار بود و خواننده را وادار می‌کرد که کنجکاوی که برای چه به دنبال دخترک می‌دوند و قصد کشتن او را دارد.
در پارت‌های بعدی دخترک دارد انتقام می‌گیرد و خیلی راحت ادم‌های اطرافش را می‌کشد و ککش هم نمی‌گزد.
خب کمی این از نظر من خواننده مورد دارد.
چطور وقتی کاوه می‌داند ترنم می‌خواهد او را بکشد هیچ حرکتی نمی‌کند تا خود را نجات دهد.
تنها مبهوت او را می‌کند.
جدا از این‌که زنان جنس لطیفی دارد و این‌گونه کشتار برایشان سخت هست.
اما کم نیستند زنانی که حتی زمین و ادم‌هایشان به نابودی کشانده‌اند.
بعد چیزی که خیلی گنگ به نظر می‌آید روابط بین شخصیت‌های داستان است.
کمی پیچیدگی بین روابط احساسی هست.
ترنم عاشق رادمان هست یا داریوش؟ در بعضی جاهاش این‌گونه بیان شده.
بعد هم برای هر کدام از آن‌ها فقط چشمانش را مقایسه کردید و همشون هم رنگ چشمشون سبز است.
اوایل برای رادمان هم این گونه بود اما بعد به آبی تغییر پیدا کرد.
در چند جایی هم غلط املایی دیده می‌شد.


امیدوارم نقد من باعث بهتر شدن رمان و قلمتون بشه.
و از دست بنده ناراحت نشوید. من زیاد از قوائد نقد مطلع نیستم و به عنوان خواننده که چند سالی هست که رمان می‌خونه این نکات به چشمم خورد.
قلمتان مانا?
 
آخرین ویرایش:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین