در حال تایپ داستان کوتاه زیرزمین | Negin کاربر انجمن کافه نویسندگان

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع الماس
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
مشاهده فایل‌پیوست 81527داستان کوتاه: زیرزمین
ژانر: ترسناک
نویسنده: نگین بای

ناظر: @ترمـه
خلاصه:
رامین، پسربچه‌ای که در یک شب طوفانی به تنهایی در خانه‌است. برق های خانه ناگهان می‌رود و همه چیز او را به سمت زیرزمینی می‌کشاند که بوی مرگ می‌دهد... .

 
آخرین ویرایش:
43101_04a96c11517b69a8363b6de81d500ccc.jpeg

نویسنده عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن کافه نویسندگان ، برای منتشر کردن داستان‌کوتاه خود، خواهشمندیم قبل از تایپ داستان کوتاه خود، قوانین زیر را مطالعه بفرمایید.

قوانین تایپ داستان کوتاه

و زمانی که داستان‌کوتاه شما، به پایان رسید، می‌توانید در این تاپیک اعلام کنید تا بعد از بررسی و مُهر صلاحیت، داستان‌کوتاه شما به روی صحفه‌ی سایت برود.

تاپیک جامع اعلام تایپ داستان کوتاه

|مدیریت‌بخش‌کتاب|

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خانه‌ای پر از ترس، پر از وحشت، و پر از ناله‌ی روح زندانی شده! برای نجات خود جانی را می‌طلبد؛ کافیست با پای خود قدم گذاری. استقبالت می‌کنند،
به سردی مرگ،
و به گرمی خون ریخته شده‌ی تو!
بی‌صدا و در تاریکی
خفه شدنت فریاد می‌زند
و راهی برای نجات نخواهد بود،
جز مرگ!


بسم الله الرحمن الرحیم

صدای رعد و برق همه جا را گرفته بود. باد شدیدی می‌وزید و پنجره‌ی چوبی با قدرت باز و بسته می‌شد. پرده های حریر و سفید رنگ، درهم می‌پیچید. سقف صدا می‌داد و قطره های آب از درز های آن به زمین می‌چکید. کودک پنج ساله به خود می‌لرزید و تنها در گوشه‌ای از خانه کز کرده بود. همراه با صدای رعد و برق شهر در تاریکی فرو می‌رود چشم، چشم را نمی‌دید. صدای جیغ بلندی در فضای خانه می‌پیچد که چشم‌های کودک درشت‌تر از قبل به در خانه خیره می‌ماند. زانوهایش را با ترس در آغو*ش می‌کشد و سرش را تکان می‌دهد. صدای جیغ بلندتر از قبل به گوش کودک می‌رسد. کودک در تاریکی محاصره شده بود و برای نجات خود از جا بلند می‌شود. چراغ قوه درست در زیر زمین بود! جایی که هرگز در این ساعت از شب قدم نگذاشته بود. صدای جیغ از همانجا می‌آمد و کودک را بیشتر می‌ترساند. قدم آرامی برمی‌دارد. احساس می‌کرد در اطرافش کسی راه می‌رود و او را تا دم در همراهی می‌کند. نمی‌دانست فرار کند یا از جایش جم نخورد. صدای ناله به گوشش می‌رسد و ناگهان در به شدت باز می‌شود. کودک هراسان جیغی می‌زند و جلوی چشمانش را می‌گیرد. اشک‌هایش بی‌امان گونه‌هایش را خیس می‌کرد. کسی در حیاط صدایش می‌زند.

_ رامین، رامین کوچولو!

کودک با شنیدن صدا چشم‌هایش را باز می‌کند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

الماس

شاعـر
شاعـر
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
853
پسندها
پسندها
1,545
امتیازها
امتیازها
183
سکه
175
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین