مردي با همسرش در خانه تماس گرفت و گفت: عزيزم از من خواسته شده كه با رييس و چند تا ازدوستانش براي ماهيگيري به كانادا بريم ما يك هفته آنجا خواهيم بود اين فرصت خوبي است تا ارتقاي شغلي كه منتظرش بودم بگيرم لطفاً لباسهاي كافي براي يك هفته برايم بردار و وسايل ماهيگيري مرا هم حاضر كن ، ما از اداره حركت ميكنيم و سر راه هم وسايل را از خانه خواهم برداشت راستي اون لباس راحتي ابريشمي آبي رنگ رو هم بردار، زن فكر كرد اين مسئله كمي غير عادي است اما به خاطر اين كه نشان دهد همسر خوبي است، دقيقاً كارهايي را كه همسرش خواسته بود را انجام داد . هفته بعد مرد به خانه آمد كمي خسته به نظر ميرسيد اما ظاهرش خوب و مرتب بود ، همسرش به او خوش آمد گفت و پرسيد كه آيا ماهي گرفته است؟ مرد گفت : بله تعداد زيادي ماهي قزل آلا ، چند ماهي فلس آبي و چند اره ماهي گرفتيم اما چرا اون لباس راحتي آبي كه گفته بودم برام نذاشتي؟
زن اينطور جواب داد لباسهاي راحتي رو توي جعبه ماهيگيريت گذاشته بودم عزيزم !!!
( مچگيري رو حال كردي!)
این یکی رو حتی جسدش رو هم پیدا نکردن...!!! خدا بیامرزدش...!
ملت از مسافرت برگشتن آلبوم آپ کردن ۱۹۸تا عکس توشه
بعد من رفتم مسافرت ۱۰ تا عکس گرفتم تو ۹تاش شاخ گذاشتن واسم
تو اون یدونم که شاخ نذاشتن چشام بستس :frustrated::sigh::straight_face:
یه شب کل خونواده دور هم جمع شده بودیم داشتیم تلویزیون میدیدیم
که یهو یه بچه رو نشون داد که پستونک دهنش بود،
بابام یهو زد زیر خنده! گفتم چرا میخندى؟
گفت یاد بچگیات افتادم، هر وقت گریه مى کردى،
شست پامو مى کردم تو حلقت
چون شور بود خوشت میومد، ساکت میشدى! :straight_face::vomit:کشته مرده محبتشم...
شیخی می میرد و به جهان آخرت میرود.
در آنجا مقابل دروازه های بهشت می ایستد، سپس دیوار بزرگی می بیند که ساعت های مختلفی روی آن قرار گرفته بود.
از یکی از فرشتگان می پرسد
این ساعت ها برای چه اینجا قرار گرفته اند؟»
فرشته پاسخ می دهد:
این ساعت ها، ساعت های دروغ سنج هستند و هر کس روی زمین یک ساعت دروغ سنج دارد و هر بار آن فرد یک دروغ بگوید عقربه ساعت یک درجه جلوتر می رود
شیخ گفت چه جالب اون ساعت کیه؟! فرشته پاسخ داد: «مادر ترزا، او حتی یک دروغ هم نگفته بنابر این ساعتش اصلاً حرکت نکرده»
شیخ دوباره گفت وای باور کردنی نیست، خوب اون یکی ساعت کیه؟ فرشته پاسخ داد: «ساعت ادیسون (مخترع برق ) عقربه اش دوبار تکان خورد»
شیخ گفت خیلی جالبه، راستی ساعت من کجاست؟
فرشته پاسخ داد: «آن در اتاق کار سرپرست فرشتگان است و از آن بعنوان پنکه سقفی استفاده می کنند»!!!!!!!!!!!!!