ایلخانان دست به تأسیس دولت در ایران زدند و هنرمندان را به پایتختهای خود یعنی "مراغه" و "تبریز" کشاندند ضمن آن که بر مبنای مصالحهای که بین حاکمان محلی شیرا و مغولها صورت گرفت، شیراز از گزند تهاجم مغولها در امان ماند و از این رو گروهی از هنرمندان هم جذب شیراز شدن که بعدها مکتبی به نام "مکتب شیراز" موجودیت یافت تا از این مکتب، نگارگریهای نفیس و کتب مصور با ارزشی بر جای ماند.
به هر حال در دورهی ایلخانان و به همت خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، مرکزی علمی و هنری به نام "ربع رشیدی" در تبریز ایجاد شد تا با جلب و جذب دانشمندان، هنرمندان و هنرورزان به دوبارهنویسی و گردآوری آثار با ارزش و نفیس گذشته بپردازند.
نکتهی مهم در این دوره، وارد شدن عناصر تصویری چینی به آثار هنری ایران بود که این عناصر در نقاشیهای عهد ایلخانی به خوبی نمایان شده است. در شیوهی نقشی دورهی ایلخانی که از لحاظ فنی به مراتب قویتر از نقاشیهای عهد سلجوقی است، رنگها از تنوع بیشتری برخوردار است، طرحها دارای دقت بیشتر و توجه به جزئیات که حاصل تأثیرپذیری از نقاشی چینی است به راحتی قابل تشخیص است.
به هر حال مجموعهی آثار این عهد را که در تبریز به وجود آمده است به نام مکتب تبریز میشناسیم و همانطور که اشاره شد، این مکتب بیش از هر چیز به خاطر تاثیرپذیریش از هنر چین مشخص میشود ولی تنوع رنگی، دقت در طرحها با رعایت جزئیات نیز از دیگر ویژگیهایش است. در دورهی مذکور جلدسازی، سفالگری، کاشیکاری، قالیبافی، فلزکاری و نساجی هم رواج داشت ولی تأثیرپذیری از هنر چینی از جمله در سفالگری، کاشیکاری و نساجی مشاهده میشود.
میدانیم که در دورهی تیموری، هرات پایتخت تیموریان و مرکز خراسان بزرگ کانون تجمع هنرمندان شد و هنرمندانی که در تبریز، شیراز و غیره به فعالیت هنری مشغول بودند به مکتب هرات روی آوردند و با حمایت کاملی که از هنرمندان به عمل میآمد "مکتب هرات" پایهگذاری شد تا بدینسان اوج هنر نگارگری ایرانپدید آید که "شاهنامهی بایسنقری" از شاهکار همین مکتب است. به هر حال مکتب که هرات که همواره با نام هنرمند معروف آن «کمالالدین بهزاد هراتی» همراه است نه تنها در تاریخ نگارگری ایران که در همهی جهان شاخص و شناخته شده است.
تذهیب در دورهی تیموری با تنوع رنگی بیشتر اما با تأثیرپذیری فراوان از هنر چینی مطرح شد و لذا عناصر تصویری چینی مانند ابرهای تشی، اژدها، پرندگان و غیره و نیز دقت در جزئیات طبیعت از ویژگیهای تذهیب و مذهبین این دوره است. از آنجا که حملهی مغولان، ویرانی و خرابی بسیاری به بار آورد و لذا ضرورت داشت که به نوسازی و مرمت ابنیههای مذهبی و تاریخی پرداخته شود لذا به کاشیکاری هم بهعنوان یکی از عوامل مکمل معماری توجه خاصی شد. ضمن آن که "کاشی معرق" در این دوره موجودیت یافت.
قالیبافی عهد تیموری را از نقاشیها و نگارگریهای این دوران میتوان مورد بررسی قرار داد. نگارگریهای زیبای برجای مانده از دورهی تیموری، تصاویری از قالیهای آن دوره را نیز نشان میدهد که به ویژه در بافت آنها از لچک و ترنج استفاده شده است.
بدیهی است که فلزکاری دوران تیموری با دورهی اوج و رونق و شکوفایی فلزکاری عهد سلجوقی فاصله دارد اما به هر حال از عهد تیموری نیز آثار فلزی متعددی برجای مانده که بر روی آنها طلاکاری و مرصعکاری نیز انجام شده است.
در این دوره بافتن پارچههای مخمل معمول شده و صنعت نساجی در دورهی تیموریان، افزون بر هرات در شهرهای یزد، اصفهان، کاشان و تبریز رونق یافت و پیشرفت به سزایی داشته و کارخانههای پارچهبافی شهرهای مذکور منسوجات خود را به اطراف ایران صادر میکردند.
دورهی صفویه را باید یکی از درخشانترین دورههای هنر و معماری ایران و از جمله هنرهای صناعی کشورمان در تمام طول تاریخ این مرز و بوم دانست. در این دوره هنرهای سنتی و صنایعدستی ایران در زمینههای گوناگون مانند نگارگری، کتابآرایی، خط و خوشنویسی، تذهیب، نساجی سنتی، فلزکاری، سفالگری و کاشیسازی به ویژه در خصوص قالیبافی به رشد و بالندگی رسید و این امر از آثار ممتاز به جای مانده از دورهی صفویه که هم اکنون زینتبخش گنجینهها و دیگر مراکز هنری جهان است، مستفاد میشود.
در دورهی صفویه، سه مکتب مهم در نقاشی و نگارگری تبریز، قزوین و اصفهان که به ترتیب پایتخت صفویان در دوران سلطنت آنان بوده است، پدید آمده است ضمن آن که در دهههای آغازین حکومت صفویان، نقاشی همان راه مکتب هرات را ادامه داد. نکتهی حائز اهمیت در مورد نگارگری و نقاشی دوران صفوی، مستقل شدن آن از کتابآرایی است چرا که از قرن یازدهم و در پی انتخاب اصفهان به پایتختی و احداث کاخهای جدید، ضرورتا نقاشی شکل دیگری به خود گرفت و در مواردی جزئی از معماری سنتی به حساب میآید و برای تزئین بخشی از دیوارها به کار گرفته میشود و حتی در مواردی هم به صورت نقاشی دیواری مطرح میشود.
در دورهی صفوی، تذهیب وارد دوران جدید شد و برخلاف گذشته که بیشتر در متن طرح بود در حاشیهی نوشتهها مطرح شد ضمن آن که تذهیب به استقلالی نسبی دست یافت و حرفهای نیز به نام "تذهیبکاری" به وجود آمد که از معروفترین هنرمندان آن «مولانا حسن بغدادی» است. نکتهی دیگر در مورد تذهیبکاری عهد صفوی آن است که تنوع تذهیب این عصر بیش از گذشته بود و گاهی طرحهای ساده و کمرنگ و گاه با رنگهایی متنوع در حاشیه میآمد. همچنین شیوهی جدیدی از تذهیب به نام "تذهیب معرق" ابداع شد که عبارت بود از بریدن یک طرح بر روی کاغذ جداگانه که آن را بر حاشیه و یا در میان سطر میچسباندند.
در پی رشد صنایع و فنون، جلدسازی در دورهی صفوی شکلی صنعتیتر به خود گرفت و لذا سرعت بیشتری در تهیهی جلد کتاب به وجود آمد. این شکل از جلدسازی به نام "جلد لاکی" مشهور است. ضمن آن که تهیهی جلدهای چرمی هم ادامه یافت اما به جای استفاده از فشار دست بر سطح چرم، از قالبهای بزرگ فولادی استفاده میشد. هنر جلدسازی در عهد صفوی، همچون دیگر هنرها استقلال نسبی یافت و در مواردی نام طراح و جلدساز در کتاب و یا در صفحات آخر کتاب آمده است لذا جلدسازی نیز حرفهای هنری محسوب میشده.
در عهد صفوی، تحولاتی قابل توجه در فن سفالگری صورت پذیرفت و اگر چه نقش سفال در عهد صفوی بیشتر متأثر از نقاشی بود اما عناصر تصویری چینی چون ابر چینی و دقت در جزئیات طبیعی نیز در نقش سفالها دیده میشود. در این دوره همچنین ساخت "ظروف سُلادن" هم مرسوم شد، این سفالینهها به دو گروه تقسیم میشوند که عبارتند از:
گروه نخست، تحت تأثیر هنر چین ساخته شده.
گروه دوم به ابتکار سفالسازان ایرانی با نقوش و تزئینات جدید رایج شده است.
در دورهی صفوی، افزون بر "کاشی معرق" که شاهکار آن از همین دوره در مسجد شیخ لطفالله در اصفهان وجود دارد. کاشی هفت به خاطر تنوع رنگی به هفت رنگ مشهور است و بهترین و زیباترین این کاشیها در مسجد امام اصفهان کار شده است.
بی هیچ شک و تردید قالی ایران، پر رونقترین عصر خود را در دوران صفوی گذرانده است و از آن دوران، شاهکارهای با ارزشی که هم اکنون زینتبخش گنجینهها و دیگر مراکز هنری جهان است، به دست آمده است. اگر چه از قالیهای متعددی که از دورهی صفوی به جای مانده، متوجه تنوع نقوش قالیهای آن عصر میشویم اما به طور عمده قالیها در دوران صفوی با چهار نقش عمده کار شدهاند که عبارتند از:
نقش محرابی (سجادهای)
نقش گل و نقوش طبیعی
نقش لچک و ترنج
نقوش حیوانی
در دورهی صفوی از ابریشم نیز در قالیبافی و بافت فرش استفاده میشد و قالیهای ظریف و زیبا که به قالی "پردهنما" مشهور است در دورهی مذکور بافته میشد. در پی رونق قالیبافی در دورهی صفویه در هر یک از مناطق قالیبافی، قالیهایی بافته میشد که نقش و رنگآمیزی آن به نام همان منطقه معروف بود.
در دورهی صفوی هنر نساجی ایران از نظر زیبایی و تنوع در فن بافت و نقش به اوج ترقی و تکامل رسید. از جلمه آن که در زمان شاه طهماسب در قزوین مکتب هنری خاصی در هنر بافندگی به وجود آمد که از ویژگیهای این مکتب نقوش ترنج و گل و گیاه و شکار بود. به طور کلی هنر بافندگی در عصر صفوی را به دو دورهی خاص میتوان تقسیم کرد:
در دورهی نخست، سبکی توسط «خواجه غیاثالدین علی» به وجود آمد که از ویژگیهای این سبک استفاده از طرحهای کوچکی بود که در کل با هم هماهنگی داشت.
در دورهی دوم به رهبری رضا عباسی اسلوبی شکل گرفت که تحت تأثیر آن، بافندگی بر نقوش و طرحی بزرگ تأکید داشت.
در مجموع باید گفت: همکاری نقاشان و نساجان موجب تهیهی پارچههایی شد که از شاهکارهای هنری دورهی صفوی محسوب میشود و انواع پارچههای حریر، مخمل، زری، دارایی، زری گل برجسته، ابریشم، تافته و غیره در نقاط مختلف کشورمان بافته میشد.
در عصر صفوی، استفاده از فولاد بیشتر مورد توجه هنرمندان قرار گرفت و طلاکوبی و طلاکاری روی فلز نیز اهمیت بیشتری یافت. ضمن آن که آرایش ظروف فلزی این دوران بیشتر از خوشنویسی تأثیر میپذیرفت. همچنین مشبککاری روی فلز هم در کنار خوشنویسی و طلاکاری، جلوهی افزونتری به آثار و ساختههای فلزی بخشید. در دورهی صفوی، ساخت قلمزنی روی مس، برنج و آلیاژها دیگر مرسوم بوده است.
در دورهی صفوی، رودوزیهای سنتی از اهمیت خاصی برخوردار شد ضمن آن که آثار جالبی از شیشهی دستساز این دوره را نیز میتوانیم در موزهها و دیگر مراکز هنری مشاهده کنیم. در دورهی صفویخاتمسازی در شهر شیراز، موجودیت یافت و درها و صندوقچههای تهیه شده از خاتم، زینتبخش اماکن متبرکه و نیز برخی از کاخها شد. همچنین از دورهی مذکور، آثار منبتکاری زیبایی بر جای مانده است.
از اواخر دورهی صفوی، شیوهی دیگری ازنقاشی به نام گل و مرغ هم موجودیت یافت که این نوع نقاشیها از هنر تزئینی غرب تأثیر پذیرفته است. اگر چه در گوشههایی از نقشهای طبیعت و در نقاشیهای مکات شیراز و هرات مشابه این نقشها مشاهده میشود. ولی در نقاشیهای گل و مرغ و گل و مرغسازی بیشتر از رنگهایی که منشأ غربی دارد، استفاده میشد که تا حدودی حال و هوای غربی به این نوع نقاشی میبخشد و میدانیم نقاشی گل و مرغ را بیشتر در هنر لاکیو در آثاری چون قاب، جعبه آیینه، قلمدان و جلد کتاب میتوانیم مشاهده کنیم.
در دورههای افشاریه و زندیه، شاهد رکود تدریجی صنایعدستی کشورمان هستیم و ضعف و سستی در تمامی رشتههای هنرهای صناعی به چشم میخورد و حتی آثار ایرانی دورهی زندیه نشانگر تکرار هنر ایران در اواخر عهد صفوی و یا نقطه شروعی برای تحول بعدی در نقاشی کشورمان است. چرا که در دورهی قاجار از ادامهی شیوهی غربی مستحیل شده تاثیرات بیگانه در سنتهای ایرانی و در واقع از ترکیب این دو، شیوهی خاصی پدید آمد که هم گرایشهای تزئینی و هم تمایل به طبیعتپردازی در آن مشاهده میشود و میدانیم موضوعات نقاشیها عمدتا شامل تصاویری از شاه، رجال و درباریان و بعضا به داستانهای ادبی و مذهبی است.
به هر حال در دورهی زندیه به تدریج نقاشی از طبیعت، رشد کرد و توجه به منظرهسازی در پس زمینهی نقاشی مشاهده میشود و این مهم در نقاشیهای دورهی هم ادامه و استمرار یافت. در مجموع نقاشی دورهی زندیه و دهههای نخست قاجار را میتوان تحت عنوان "مکتب زندیه و قاجار" دانست که نقاشانی چون محمدعلی و آقا صادق در شاخصترین هنرمندان آن بودند.
صنایعدستی در دورهی قاجار
در دورهی قاجار و همزمان با از رونق افتادن مکتب زندیه و قاجار، نقاش شاخصی نام ابوالحسن غفاری (صنیعالملک) مطرح شد که نقاشی دورهی قاجار را در مسیر تازهای قرار داد و منشأ تأثیرات جدیدی در آن شد. در اواخر دورهی قاجار، نقاش دیگری به نام کمالالملک (محمد غفاری) مطرح شد که از نخستین بانیان مدرسه و موزهی هنری در ایران به شمار میآید.
صنایعدستی در دوره معاصر
نقاشی ایران پس از دورهی قاجاریه و در پی نفوذ روزافزون و پردامنهی فرهنگ غربی، دگرگونی فراوانی یافت و گرایش هنرمندان بسیاری را به مکاتب هنری جدید غربی موجب شد و ضمن آن که عدهای از هنرمندان همان سبک و شیوههای سنتی نقاشی را دنبال کردند و گروهی دیگر هم با استفاده از فرهنگ اصیل گذشته و تلفیق آن با مکاتب هنری غربی آثار متعدد و قابلتوجهی پدید آوردند.
در حال حاضر نیز در کشورمان هم نگارگری با برداشتهای متفاوتی که هنرمندان از آن دارند و با پیوستگی با جدایی آنان به مکتب هرات و اصول و ضوابط آن و هم نقاشی قهوهخانهای و هم نقاشی پشت شیشه و هم نقاشی به شیوههای مختلف غربی رایج است و بیشتر هنرمندان این رشته در شهرهای اصفهان و تهران سکونت دارند. از شاخصترین هنرمندان این رشته باید از استاد محمود فرشچیان نام بردی.
در زمینه هنر تذهیب باید گفت که این هنر پس از دورهی صفویه به حیات خود ادامه داد اگر چه در دورههای افشاریه، زندیه و قاجار با رکود نسبی مواجه شد. این هنر در حال حاضر از رونق نسبی برخوردار است.
با رواج چاپ ماشینی، جلدسازی هم تحت شعاع رشد صنعتی قرار گرفت. در دورههای زندیه و قاجاریه جلدهای لاکی عمدتا با طرح گل و مرغ مورد توجه قرار گرفت ضمن آن که انواع پشت جلدهای دیگر چون چرم، مورد توجه واقع نشد ولی تا حدودی جلدهای مخملی طلاکوبی با استقبال مواجه شد.
سفالگری بعد از دورهی صفویه به زوال گرایید و از تعداد دستاندرکاران و از تعداد کارگاههای آن کاسته شد اما در دهههای اخیر به ویژه سیساله اخیر سفالسازی مورد توجه قشر تحصیل کرده واقع شد. هم اکنون سفالینههای هنری با طرحها و نقشهای جالب تولید و عرضه میشود.
کاشیکاری به عنوان یکی از هنرهای مرتبط با هنرهای سنتی و معماری ایران، علیرغم فراز و فرودهایی که داشته است، از رونق شایستهای برخوردار است و افزون بر شهر اصفهان و شهرهای شیراز و تهران در کنار اماکن متبرکه و ساختمانهای تاریخی، کارگاههای کاشیسازی وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به واحد کاشیسازی در آستان قدس رضوی اشاره کرد. امروزه بیشتر کاشیهای هفترنگ، معرق و معقلی تولید میشود که زینتبخش اماکن متبرکه و نیز ساختمانهای قدیمی و یا ساختمانهای در حال مرمت و بازسازی مربوط به دورههای پیش است.
با توجه به ذوق و قریحهی سرشار هنرمندان ایرانی در زمینهی قالیبافی، این هنر همچنان به رونق و سر زندگی خود ادامه داده و بافت قالیهای بزرگ پارچه حتی بیش از 5000 متر مربع، تولید قالیچههای نفیس با رجهای استثنایی حتی بیش از 160 رج و تولید و عرضهی قالیچهها و قالیهای تصویری و نیز طراحی و تولید قالی و قالیچههایی با ابعاد مختلف و در اشکال گوناگون چون چندضلعی، بیضی، دایرهای و نیز قالیچههای کوچک حجمی همه و همه نشاندهنده استعداد ایرانیان در زمینهی تولید قالی است.
پس از دوران صفویه، شاهد زوال تدریجی نساجی سنتی ایران و به ویژه کاهش تدریجی تولید پارچههای نفیس دستبافت نظیر ترمه، زری، مخمل و دارایی هستیم. بهطوری که در حال حاضر تنها چند دستگاه به تولید پارچههای زری در سازمان میراث فرهنگی در شهرهای تهران و کاشان و در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان میپردازد.
بافت انواع گلیمهای دستباف شامل گلیمهای دورو، گلیمهای سوماک و گلیمهای یک رو ولی غیر سوماک در مناطق مختلف کشورمان از رونق خوبی برخوردار است و طی سه دههی اخیر بر میزان تولید و نیز کیفیت آنها افزوده شده و در زندگی شهری نیز کاربردهای جدید یافته است.
فلزکاری نیز علیرغم فراز و فرودهایی که داشته است کماکان به حیات خود ادامه میدهد. ساخت و قلمزنی روی فلز در شهرهایی چون اصفهان، شیراز، تبریز، تهران و ملیلهسازی در زنجان، اصفهان و تهران، میناکاری و طلاکوبی روی فولاد در اصفهان و ساخت زیورآلات و علامتسازی در اصفهان و تهران و فعالیتهایی که کم و بیش در زمینهی ضریحسازی و قفلسازی صورت میگیرد. همه و همه نشانههایی از رونق نسبی فلزکاری در کشورمان است. گفتنی است که ساخت محصولات مسی به دلیل عدم استفاده از آن در زندگی روزمره، به شدت کاهش یافته و همچنین برخی از محصولات فلزی جنبههای مصرفی خود را از دست داده است.
اگر چه شیشهگری و تولید شیشههای دستساز پس از دوران صفویه، رو به تنزل نهاد اما ظرف 30 سالهی اخیر شاهد رونق نسبی این هنر در شهر تهران به عنوان مهمترین مرکز تولید شیشه دستساز هستیم. هنرهای مرتبط به چوب نظیر منبت، معرق، خاتم و نازککاری چوب پس از تأسیس مدرسهی صنایع قدیمه مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
سرانجام آن که باید به رودوزیهای متنوع و نفیس ایرانی چون سوزندوزی بلوچ، پتهدوزیکرمان، قلابدوزی رشت و سوزندوزی و ملیلهدوزی اصفهان و نیز آثار جالب چاپ قلمکار اصفهان و چاپ کلاقهای آذربایجان هم اشارهای داشته باشیم که علیرغم فراز و نشیبهای فراوان هم اکنون روزگار پر رونقی را سپری میکند. به هر حال، هم اکنون قریب به 200 رشتهی صنایعدستی در کشورمان وجود دارد.