طنز [ میم توییت ]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مآریان
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
‏انقدر سینگل موندم عقاب‌ها از کنارم که رد میشن میگن سلام اوستا
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شما برو به صورت رندوم از هفت تا پسری که میان سمتتون بپرسید از چىِ من خوشت میاد؟ به احتمال ۱۲۰% هر هفتاشون جواب میدن: «نمیدونم... یجور خاصی هستی. با بقیه فرق دارى :))»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
منم اگه پدر شم كاملا رسمي و كتابي با بچه هام تكست بازي ميكنم؛ اين سنت باس حفظ شه.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
هیچ هندی ای هنوز راه نابود کردن خورشید تو تابستونو یاد نداده؟ خیلی نیاز دارم بهش
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگه یکی از آشناهاتون بعدچندین سال زنگ زد و حالتون رو پرسید،اصلا تعجب نکنید!
مشاور پوست و مو شده:‌))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
یادمه ابتدایی امتحان املا داشتیم سر صف زنبور دست راستمو نیش زد اونقد خوشحال بودم کسی یادش نبود دست چپم، گفتن نمیخواد امتحان بدی مراقب باش :‌)))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
الان تو بانک یه جوری عطسه کردم حراستِ بانک دستشو برد سمت اسلحه‌ش :‌))))
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
رو مایع ظرف شوییا نوشته:
"هنگام مصرف از دستکش استفاده کنید"
خبر نداره ما باهاش دستامونو میشوریم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
‏یجا رفتم مصاحبه همه چی خوب پیش رفت و طرف گفت من کاملا از شما راضیم. سریع به دوربین گوشه اتاق دست تکون دادم گفتم کی پخش میشه؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
درباره خفت شدنم گفته بودم؟ گفت گوشی بده. گولاخ بود و من تا نافش. گفتم من گوشی رو میدم ولی دیگه دخترم وسیله‌ای نداره شب‌ها باهاش کارتون ببینه. در کمال ناباوری قبول کرد و به پول‌های تو جیب راضی شد. اون گولاخ باشرفی بود، ولی دختر منم خودش گوشی داره. من به اعتماد یه گولاخ خیانت کردم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
عقب
بالا پایین