[ بوف کور ]

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع مـطی
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
«تو همانى كه كسى مثلِ تو معشوق نشد!»

#پریسا_معتکف
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
انحنای روح من،
شانه های خسته ی غرور من
تکیه گاه بی پناهی دلم، شکسته است... .
کتف گریه های بی بهانه ام
بازوان حس شاعرانه ام،
زخم خورده است؛
دردهای پوستی کجا؟
درد دوستی کجا؟

#قیصر_امین‌پور

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خرده‌ها بی‌نهايتند
برای حتی یك بار نفس کشیدن در نوری بی‌مرز
خرده‌های کوچکی که دورمان را گرفته‌اند
و هیچ گریزی از آنها نیست
در تاریکی در می‌يابيم
که کمتر از بودنمان خلق شده‌ايم
برای گفتن هیچ
برای فریاد زدن زندگی‌هايی که به آن وابسته‌ایم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
اگر دستی
هزار سال میان‌مان جدایی بیافکند
یک دلتنگی، یک شعر
ما را به هم می‌رساند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
" دل من "
از وقتی که نیستی
" آشوب ِ"
مثل هوای گرفته یِ
پاییز!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شاعرها؛
اهل جنگ و دردسر نیستند.
خیلی که از دستت دلخور باشند،
روی یک کاغذ می‌نویسند «تو»
و مچاله‌اش می‌کنند.
یا دیگر هیچ‌گاه به شعرهایشان
راهت نمی‌دهند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خسته‌ات خواهند کرد
دوستت دارم هایی
که مثل کاغذهای توخالی شکلات
هرچقدر هم بزرگ باشند
دهانت را شیرین نمی‌کنند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
صورتی کبود
مردمک‌هایی گشاد
نفسی تنگ
تو می‌رفتی
و جاده‌ای که تورا می‌برد
از روی سینه‌ی من می‌گذشت؛
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
چقدر زیباست
کسی را دوست بداریم
نه برای نیاز
نه از روی اجبار
و نه از روی تنهایی
فقط برای اینکه ارزشش را دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
دستانت را می خواهم
که قلبم را نگه دارم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین