خاطراتمان را می نویسم ،
سکانس به سکانسش را پر از عشق می کنم ،
شک نداشته باش نقش اولش تویی !
وقتی تمام شد ،
خاطراتمان را تحویل کارگردانی می دهم
ومنتظر میمانم تا به اجرا برسد ..
قول میدهم تماشاچی اولش فقط خودم باشم ،
تمام وقت بنشینم و تک تک صحنه های عاشقانه هایمان را ببینم ،
جوری که هر کس به این فیلم نگاه کند عاشقت شود ..
چه خبر از من؟
از من خبر میگیری!؟
منی که مدت هاست در تو خودم را گم کردهام
منی که با هر نفس کشیدنت، هوا برم میدارد
منی که با پلک زدنت، ذوق میکنم
و با خندیدنت عاشق!
میپرسی از من چه خبر!؟
منی که نمیتوانم از تو دل بکنم
منی که بخاطرت با دنیا میجنگم!
دوست داشتنی تر از جانم...
اگر من دیر کرد برایش شعر بخوان،
دوستش داشته باش،
و نوازشش کن،
تنها توئی دلخوشی من!
خیلی دوست دارد تو را من که ماند و...
#دیلان
مرد که باشی
اندوهت را
بینِ ل*ب هایت می گذاری و دود می کنی؛
زن اما
اندوهش را
لای پنبه بزرگ می کند
به دوش می کشد
مادری می کند
برای اندوهی که
جانش را سوزانده،،،
"اندوهِ تو را
مادر اگر هست
منم"