+ تو از چیِ این مرد خوشت اومده.
خیلی انتخابای بهتری داری!
- وقتی میشینی توی اتوبوس یا قطار.
می تونی هرجایی رو واسه نشستن انتخاب کنی. توی راهرو به دستشویی و
مهماندار نزدیکتری،
صندلی های جلو تو پیاده و سوار شدن کمتر اذیتت میکنن
و صندلی های آخر برای خوابیدن مناسبن.
راستش من کنار پنجره و ردیف وسط رو انتخاب میکنم.
امنه، سر و صدا کمتره،
و مهم تر اینکه می تونم سرمو به پنجره تکیه بدم و از سفر لذت ببرم.
میدونی، وقتی سرم روی شونه هاش بود...
من واقعا داشتم از زندگی لذت می بردم.
بهم زنگ بزن رفیق...
بگو بُریدم...
بگو خسته م...
بگو دلم شکسته...
بهم زنگ بزن...
بگو میخوام ببینمت..
بگو:
آغو*شِ تو آخرین پناهگاهه...
مطمئن باش اگه همه ی دنیام تو رو نَخوان،هنوزم برای من دوست داشتنی ترین فرشته ی زمینی!
به من زنگ بزن....
در اخرین قرارمان گریه نکردم...
نخواستم که بمانی...
التماس نکردم که نروی...
مثل مادری که فرزندش را راهی سفر میکند
سیر نگاهت کردم...
عطرت راباتمام سلولهای تنم بلعیدم.. دستت رافشردم و درچشمهایت لبخند زدم...
کم کم دورشدنت را تا اخرین لحظه تماشا کردم و زیرلب برای خوشبختیت "وان یکاد "خواندم...
من خودم راهی ات کردم!
و چیزی به اسم" حس دوست داشتن " را برای ابد در وجودم خواباندم...