نشست کتاب‌خوانی | تپه‌هایی همچون فیل‌های سفید از ارنست همینگوی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Sweet
  • تاریخ شروع تاریخ شروع

چه روزی و چه ساعتی؟!

  • شنبه، ساعت ۱۹

    رای: 3 17.6%
  • یک‌شنبه، ساعت ۱۷

    رای: 1 5.9%
  • دوشنبه، ساعت ۲۱

    رای: 4 23.5%
  • سه شنبه، ساعت ۱۰ صبح

    رای: 3 17.6%
  • چهارشنبه، ساعت ۱۹

    رای: 6 35.3%

  • مجموع رای دهندگان
    17
  • نظرسنجی بسته .
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب سلام به همگی
این داستان از نویسنده مورد علاقه منه که قلمش رو خیلی دوست دارم. جملات کوتاه و ساده بیان می شدن، کلمات دور از غلو و ادبی سازی کاذب بودن. صحنه سازی بر پایه اشیا شکل گرفته بود نه انسان ها، به این صورت که عناصر طبیعی مثل مناظر و جایگاه ربل و ایستگاه و وسیله ها خیلی مشخص بودن و درباره ظاهر، چهره و لباس شخصیت ها توضیحی داده نشده بود. داستان دیالوگ محور بود و آشفتگی روابط بین دو طرف رو از طریق دیالوگ به خوبی بیان کرده بود. احتمالا نکاتی داشت که من متوجهشون نشدم مثل نوع عملی که قرار بود انجام شه.
بحران روحی وارده به دختر کاملا به خوبی به تصویر کشیده شده بود و سوال های مورد نیاز رو توی ذهن خواننده ایجاد میکرد، حتی رفتار و گفتار مرد هم با دیالوگ های ساده و روزمره ای که داشتن هم قابل لم*س بود.
شخصیت دختر یه شخصیت متزلزل منفی نگر بود، متاثر از مریضی یا شرایطی که در قبل داشته. و شخصیت مرد کمی ابهام داشت که آیا اون سفید یا سیاه است، گفتارش نگران و درک کننده به نظر می رسید ولی به نسبت رفتار های دختر میتونست این پیش زمینه رو ایجاد کنه که خودش مقصر تمام اتفاقاته

تا اینجا همینا رو دارم بگم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب سلام به همگی
این داستان از نویسنده مورد علاقه منه که قلمش رو خیلی دوست دارم. جملات کوتاه و ساده بیان می شدن، کلمات دور از غلو و ادبی سازی کاذب بودن. صحنه سازی بر پایه اشیا شکل گرفته بود نه انسان ها، به این صورت که عناصر طبیعی مثل مناظر و جایگاه ربل و ایستگاه و وسیله ها خیلی مشخص بودن و درباره ظاهر، چهره و لباس شخصیت ها توضیحی داده نشده بود. داستان دیالوگ محور بود و آشفتگی روابط بین دو طرف رو از طریق دیالوگ به خوبی بیان کرده بود. احتمالا نکاتی داشت که من متوجهشون نشدم مثل نوع عملی که قرار بود انجام شه.
بحران روحی وارده به دختر کاملا به خوبی به تصویر کشیده شده بود و سوال های مورد نیاز رو توی ذهن خواننده ایجاد میکرد، حتی رفتار و گفتار مرد هم با دیالوگ های ساده و روزمره ای که داشتن هم قابل لم*س بود.
شخصیت دختر یه شخصیت متزلزل منفی نگر بود، متاثر از مریضی یا شرایطی که در قبل داشته. و شخصیت مرد کمی ابهام داشت که آیا اون سفید یا سیاه است، گفتارش نگران و درک کننده به نظر می رسید ولی به نسبت رفتار های دختر میتونست این پیش زمینه رو ایجاد کنه که خودش مقصر تمام اتفاقاته

تا اینجا همینا رو دارم بگم
یه عمل جراحی
با هوا
متوجه میشیم که دختر بارداره و مرد اونو سد خوشبختیشون میدونه ولی دختر اونو ب شیرین بیان تشبیه میکنه ینی دوستش داره

ویسا رو حتما گوش بدین مخصوصا ویس دومی، این داستان ساده، خیلی زیاد زیباست
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب دیگه چی بگیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب نظرتون برا ویس داستان و روند نشست و اینکه داستان بعد چی باشه
کلا درباره داستان بقیه هم نظر بدن
خب بابت وویسا ممنون عزیزم، داستان قشنگی بودا دستت طلا ??
داستان بعدی هرچی که خودت میدونی (-:
من فعلا ذهنم قفل کرده نمیدونم چی بگم راجب داستان?
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بچه ها لطفا وقتی گوش کردید نظر و تحلیلتون هم بگید
فردا تاپیک نشست جدید رو میزنم لطفا تاریخ دور یا هفته دیگه نزنید چون داستان کوتاه زیاد خوندنش طول نمیکشه
خیلی‌هاتون با اینکه رای گیری کردم ولی بازهم برای نشست نیومدید
برای دفعه بعد هم ان شاالله پخش انلاین درست شه و همگی هم انلاین باشید تا باهم جلو بریم و بخونیم??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سلام به همگی
تحلیل داستان تپه های سفید همچون فیل.
همان طور که در “تپه هایی چون فیلهای سفید” خواندیم این اثر با دیالوگ های طرح شده است که مشخصاً بسیار ساده و سطحی نمایان می شوند.
ما در داستان متوجه اختلاف مرد با دختر شدیم.
در دیالوگ “آره همه چیز طعم شیرین بیان می دهد. به خصوص چیزهایی که آدم مدت های زیادی چشم به راهشان باشد مثل افسنطین” دختر انتظار چیزی یا کسی را می کشد که مثل طعم شیرین بیان است و در این جا این شباهت به افسنطین نسبت داده شده که به نظر می رسد نام کسی باشد و همچنین در دیالوگ “ول کن دیگر بابا” ؛به نظر می رسد اختلاف بر سر افسنطین است.
در دیالوگ “جگ باور کن یک عمل خیلی ساده است. باور کن اسمش را عمل هم نمی شود گذاشت”؛ زن قرار است تن به عمل جراحی ناخواسته ای بدهد که احتمالا” با افسنطین ارتباط دارد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
من تا اینجا خیلی خوب متوجه شدم??
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سلام به همگی
تحلیل داستان تپه های سفید همچون فیل.
همان طور که در “تپه هایی چون فیلهای سفید” خواندیم این اثر با دیالوگ های طرح شده است که مشخصاً بسیار ساده و سطحی نمایان می شوند.
ما در داستان متوجه اختلاف مرد با دختر شدیم.
در دیالوگ “آره همه چیز طعم شیرین بیان می دهد. به خصوص چیزهایی که آدم مدت های زیادی چشم به راهشان باشد مثل افسنطین” دختر انتظار چیزی یا کسی را می کشد که مثل طعم شیرین بیان است و در این جا این شباهت به افسنطین نسبت داده شده که به نظر می رسد نام کسی باشد و همچنین در دیالوگ “ول کن دیگر بابا” ؛به نظر می رسد اختلاف بر سر افسنطین است.
در دیالوگ “جگ باور کن یک عمل خیلی ساده است. باور کن اسمش را عمل هم نمی شود گذاشت”؛ زن قرار است تن به عمل جراحی ناخواسته ای بدهد که احتمالا” با افسنطین ارتباط دارد.
خب برداشتت چی بود؟
این زن غیر از نماد یه اسپانیایی که من مثال زدم میتونه نماد چی باشه؟
یه شخصیت نمادیک بود و البته به منحصر به فرد هم نزدیک بود چون گفت بگو تپه ها مثه فیل سفیدن تا من اینکار رو کنم، خب کی همچین حرفی میزنه؟ این یه خصوصیت منحصر به فرد اون بود مثلا احمقی یا عاشقی زیادش که فقط می‌خواست اون بمونه به هرقیمتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سلام به همگی
شرمنده دیر کردم بیرونم
این داستان کوتاه تپه‌هایی همچون فیل‌های سفید... یکی از داستانهای مورد علاقه منه
اولش یه معرفی کوتاه از نویسندش گفتم و بعدش داستان رو خوندم و یکمی تحلیل
شما هم نظراتتون رو با ویس بگین یا تایپ کنید ولی حتما مشارکت داشته باشید?
نظرتون هم برای روند بگین
تاکید میکنم من یه تحلیل کوتاه و به صورت کد توی دیالوگ و مکالمات گفتم






اگه دوست داشتین یه تیکه‌شو بخونید اون قسمتی که پسندتون بود
برای نوشته بعد باید تقسیم بندی کنیم که همه هم‌ مشارکت داشته باشن??
استاد وویسا باز نمیشه قضیه چیه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
خب برداشتت چی بود؟
این زن غیر از نماد یه اسپانیایی که من مثال زدم میتونه نماد چی باشه؟
یه شخصیت نمادیک بود و البته به منحصر به فرد هم نزدیک بود چون گفت بگو تپه ها مثه فیل سفیدن تا من اینکار رو کنم، خب کی همچین حرفی میزنه؟ این یه خصوصیت منحصر به فرد اون بود مثلا احمقی یا عاشقی زیادش که فقط می‌خواست اون بمونه به هرقیمتی
بله خب به نظر منم شخصیت احمقی به نظر میاد.
چون که فقط با تایید یه حرف معمولی میخواد یه کاری که نمیخواد رو انجام بده.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Sweet

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
نوشته‌ها
نوشته‌ها
755
پسندها
پسندها
98
امتیازها
امتیازها
78
توی این داستان با اینکه جملات و عبارات ساده بیان میشدن اما معنایی پشت همه اون ها بود و می‌شد تقریبا احساسات شخصیت هارو درک کرد... .
داستان زیبا و قشنگی بود؛ از این تیکه‌اش خوشم اومد✨: می شد اینها همه مال ما باشد. می شد همه چیز مال ما باشد اما روز به روز از خودمان بیشتر دورشان می‌کنیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین