دلنوشته ♥ دلـــنوشــــتـه هـاي ِ رامـیـن ِ اقـتـصــاد ♥

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Diako
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
تـو هـــــــــــیـچ وقـت نـیـسـتی

لـحـظـه هـای ِ خـالـی ِ مـن

تـکـرارِ دریــاسـت ...

مـوجـی کـه در گـوشـه ی اتـاق بـه تـلاطـم افـتـاده !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
آغـاز مـی شـوی

چــراغ خـانـه ام روشـن مـی شـود

و شــعر هـای نـانـوشـتـه

دلـتنـگـی فـرامـوشـی شـان را

بـغـض مـی شـونـد .

مـن رشـد مـی کـنـم

و قـد مـی کـشـم

و تــو هـر روز پـیـرتـر مـی شـوی !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شــانـه هـایـم خـسـتـه انـد

امـا هـنـوز ،

بـر دوش مـی کـشـم بـارِ تــــمـامِ دردهــــا را ...

مـی روم

آرام و سـنـگـیـن ...

تـا طـلـوع ِ صـــبـح راهـی نـیـسـت . . .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بی تو ای بهار

خانه آنچنان یخ زده است،

که سگ پیر هم

ترکمان گفت...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
سرفه های پیاپی
و خونابه کلمات،
تنها داستان این روز های من شده است.
پاییز که می آید،
نبودنت را بیشتر حس می کنم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
بهار آمده،
اما
لبهای تو،هنوز یخ زده اند!
بخند؛
تا قند در دل طبیعت آب شود
و من در تو رویش کنم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
پاییــــز در من،

زردی تـــو را گسترده است.

سر بر شانه هایم،

-این روزهای کوتاه -

می گــذارنـــد؛

و بهـانــه می گیرند.

ســرم را به روی سینه ات می گذارم

و خاکستـــر می شوم.

راستی جنس نگاه تو چه بود؛

گلــوله و آتــــش...؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
شعـــر چشمـــان تــــــوست

وقتـــی پرنـــده ای از نـــگاهت پــَــر میکشـــد .!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
نگاهت که می کنــم

مشتی سوال می نشیند بر چهـــره ام

پیشانی ام چیـــن می خورد

گونه هایت ســـرخ می شوند

درد كوتـــاهي بود

لحظــه اي از كه تو آغازيـــد

و در بي تفـــاوتي سالهـــا مرگــــــ شـــد ..
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
مـدتــــــی است

کابوس می بینم

درختی هستم

و دارکوبی سینه ام را می شکافد

مشتی حرفهای خشکیده بر زمین می ریزند

قلبـــــــم را کلاغ های گرسنه مصادره می کنند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 1)
عقب
بالا پایین