پارت یک
بالای قبرش براش فاتحه ای فرستادم ، لیلا دختر مظلومی که با فریب یه پسر بی ملاحظه رفت زیر قطار و از دنیا رفت فکر کنم الان دیگه آروم آروم بود و به معنای واقعی آرامش برای لیلا بود ، تویی ماجرای لیلا خیلی چیز ها رو فهمیدم و از شاید تاریک ترین نقطه آفرینش خدا چیز های فهمیدم شاخه گل گلایولی که خریده بودم رو روی قبر و مقبره پاک لیلا گذاشتم و قبرش رو ترک گفتم و به سمت قبر عشق اول و آخرم سپیده رفتم چند وقتی بود که حسابی دلم پر بود ، سر مزار پاکش نشسته ام و سرم رو روی سنگ قبرش گذاشتم
_ سلام سپیده جانم ، خوبی میدونم که خوبی آخه مگه میشه کسی مثل تو آنقدر خوب باشه و بالاترین جایی بهشت جاش نباشه شاد و خرم نباشه ، ولی من از دستت گله دارم آخه بی معرفت رفتی و تنهام گذاشتی تویی دنیای نامرد که همه فقط به اسم عشق کلاه سر هم میزارن ، به سنگ قبرش نگاه کردم خط خوش و طلایی نام سپیده می درخشید و نور خورشیدی که توش میخورد زیبای نامش روی سنگ مزارش رو دو چندان می کرد ، باران اشک مثل آبشار نیاگارا از چشمام پایین می ریخت ، بغض گلوم سبک تر که هیچ سنگین تر هم شد و کتاب سنگین دلتنگیم ، سنگین تر شد و صفحات بیشتری به اون اضافه شد اشکام رو پاک کردم.
_ببخش سپیده جانم ، غم تو دلم خیلی سنگینی می کرد و باید یه جوری سبکش می کردم راستی یه خبر دارم اگه گفتی چه خبری ؟!
انتظار داشتم مثل گذشته ها سپیده رو ببینم که ذوق کرده و چشماش گرد شده و منتظره که من بهش بگم چه خبری دارم ولی حیف که سنگ سرد مانع مون بود و سپیده زیر سنگ سرد قبر خوابیده بود ، یه ضربه به بالای سنگ قبرش زدم
_ با توام مثلا؟
ولی سپیده من جوابی بهم نمی داد ،بغض گلوم رو فشار داد ولی می دونستم اگر گریه کنم سپیده ناراحت میشه
آهی سرد کشیدم و شاخه های گل رز رو که گل مورد علاقه سپیده بود گذاشتم روی سنگ مزارش رز آبی ،مشکی ، نباتی و سرخ همیشه دوست داشت
_ البته فکر کنم زیاد خوشحال نشی ، میدل باس رو فروختم راستیاتش بعد از قضیه لیلا ، دل و دماغ رانندگی با اون ماشین رو نداشتم و فروختمش.