درود.
رمان ایدهی خوبی دارد و از توصیفات هم بهره برده است. اما مشکلی که دید شد، قلم نیمهروان نویسنده هست. البته در تگ فرعی قلم اهمیت زیادی دارد و اینطور نیست که بگویم بد است، تنها مشکل روان نبودن آن است. گاهی جملات به شدت کوتاه و گاهی به شدت طولانی و پیوسته هستند.
تناسبات دیالوگها هم خوب بودند. در کل تنها مشکل نیمهروان بودن قلم هست.
بنابراین نویسنده عزیز، بنده به شما تگ عالی خواهم داد اما توصیه میشود حتما پیش از درخواست تگ انحصاری این مشکل را بر طرف کنید. زیرا در آن قسمت امتیاز زیادی از دست خواهید داد.
بله.
نمونه اول: باور اینکه سعید را کشته باشد در مخیلهاش نمیگنجید و همین باعث گریهاش شد.قطرات باران و اشکش با هم یکی شده و هقهقاش توان نفس کشیدن را از او سلب کرده بود. کمی تفحص لازم بود تا امروز صبح را به یاد بیاورد. ببین جملات ابی خوبن اما جمله قرمز بیش از حد بلنده که میان این دو تا افتاده و باعث میشه روانی متن از بین بره.
نمونه دوم: خاطرهای که در کسری از ثانیه مانند نوار کاست از مقابل دیدگانش عبور کرد باعث شد تا از ترس قالب تهی کند. یعنی ممکن است واقعاً سعید را کشته باشد؟ حتی از همچین فکری وحشت کرد، سعی داشت شب قبل را به یاد بیاورد؛ اما فایدهای نداشت. با شوک شنیدن کشته شدن سعید آن هم توسط خودش، مغزش کاملا خالی از هرگونه خاطرهای شده بود. یعنی ممکن است سعید را در اتاق مهمان کشته و بعد از آن به اتاق خودش برای خواب رفته باشد؟ یکهو متن طولانی میشه و این روان بودن رو از بین میبره.
اما اینطور نیست که بگم قلم بده
در واقع این یه اشکال تخصصیه در کل اوکی بود وگرنه تگ عالی نمی گرفت.