نه عزیزم هنوز توضیحاتم تکمیل نشده، خب، اگه تا اینجا متوجه شدی بعدش من بهت میگم چطور شخصیتهات رو در ابعاد مختلف تکمیل کنی و بعد تو باید شخصیت پردازیت رو کامل کنی، در اونصورت میتونی جزییات گذشته کرکتر رو بیاری تو داستان، اما نباید بیان بکنی باید نشون بدی. درباره توصیفات ظاهری و توصیفات عاطفی بعد مبحث شخصیتپردازی کامل برات توضیحشون میدم اگه نیاز باشه. اوکی؟
خب، حالا که انیمه میبینی و درباره گذشته شخصیتها پرسیدی، اگه شخصیت لیوای آکرمن توی انیمه یا مانگای اتک ان تایتان رو دیده باشی، یه دستمال گردن داره همراهش و بیشتر اوقات به گردنش بسته، اون دستمال گردن تکهای از لباس مادرشه، پس نویسنده به جای اینکه بیاد سرگذشت مادر لیوای رو یه جا و مستقیم بیان کنه، یه نشونههایی ازش میذاره توی مانگا، چرا این کارو میکنه؟ برای درگیر کردن ذهن مخاطب، اگه بتونی خوب ذهن مخاطب رو درگیر کنی تا دنبال جوابی بگرده و بعد با نشونهها بهش جواب رو برسونی (بیشتر توی ژانر معمایی اما خب همه جا کاربرد داره) به جذابیت رمانت اضافه کردی درواقع.بله میبینم. ممنونم بابت راهنمایی گل.
پس روی توصیفات ظاهری و عاطفی شخصیت بیشتر مانور بدم و داستان مادرشو یه جور دیگه توی رمان بیان کنم؟