مشاوره مشاوره ارتقای قلم

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
نه عزیزم هنوز توضیحاتم تکمیل نشده، خب، اگه تا اینجا متوجه شدی بعدش من بهت میگم چطور شخصیت‌هات رو در ابعاد مختلف تکمیل کنی و بعد تو باید شخصیت پردازیت رو کامل کنی، در اونصورت می‌تونی جزییات گذشته کرکتر رو بیاری تو داستان، اما نباید بیان بکنی باید نشون بدی. درباره توصیفات ظاهری و توصیفات عاطفی بعد مبحث شخصیت‌پردازی کامل برات توضیحشون میدم اگه نیاز باشه. اوکی؟
بله میبینم. ممنونم بابت راهنمایی گل.
پس روی توصیفات ظاهری و عاطفی شخصیت بیشتر مانور بدم و داستان مادرشو یه جور دیگه توی رمان بیان کنم؟
خب، حالا که انیمه می‌بینی و درباره گذشته شخصیت‌ها پرسیدی، اگه شخصیت لیوای آکرمن توی انیمه یا مانگای اتک ان تایتان رو دیده باشی، یه دستمال گردن داره همراهش و بیشتر اوقات به گردنش بسته، اون دستمال گردن تکه‌ای از لباس مادرشه، پس نویسنده به جای اینکه بیاد سرگذشت مادر لیوای رو یه جا و مستقیم بیان کنه، یه نشونه‌هایی ازش می‌ذاره توی مانگا، چرا این کارو می‌کنه؟ برای درگیر کردن ذهن مخاطب، اگه بتونی خوب ذهن مخاطب رو درگیر کنی تا دنبال جوابی بگرده و بعد با نشونه‌ها بهش جواب رو برسونی (بیشتر توی ژانر معمایی اما خب همه جا کاربرد داره) به جذابیت رمانت اضافه کردی درواقع.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: SEL V A
حالا، بالاخره می‌رسیم به جواب سوال اصلی، چجوری یه شخصیت خلق می‌کنیم؟

احتمالا چندتا چیز تو ذهنت بیاد، مثلا با دیدن یه فرد نزدیک به این فکر میاریم بیاریمش تو داستانمون، پس درواقع می‌خوایم یه شخصیت از روی اون فرد حالا یا با الهام یا کاملا مشابه اون آدم خلق کنیم!

اینم جواب درستیه اما جواب سوال ما نیست، خلق یک شخصیت چندتا رکن مهم داره:

- شخصیت باید ویژگی‌های ظاهری تعیین شده داشته باشه. (یعنی در طول نوشتن داستان به فکر اینکه خب حالا اینی که دارم ازش می‌نویسم اصلا چه شکلی باشه نیفتی!)

- شخصیت باید دارای گذشته تعیین شده باشه. ( به هرحال داریم یه انسان/حیوان/جانداری خلق می‌کنیم که یه نقطه شروع و یه پایانی داره!)

- شخصیت باید اخلاق منحصر به فرد خودش رو داشته باشه! تا حالا آدمایی رو دیدی که از لحاظ اخلاقیات ( علاقه‌ها، تنفرها، عادت‌ها و نوع رفتارها) کاملا یکسان باشن؟ نه، بله چیزهای مشترک وجود دارن مثل علاقه یه قشر آدم به خواب زیاد، اما آیا دو تا آدم ممکنه در همه‌چیز یکسان باشن؟ نه. پس اگه می‌خوای شخصیتت کامل و واقعی باشه باید اخلاق خاص خودش رو داشته باشه.

- شخصیت باید دارای یه اطرافیان یا خانواده باشه (درمواقعی هم ممکنه دارای اینا نباشه اما در یه دوره‌ای حتما با چندنفر آشنا شده، از یه فروشنده خرید کرده، شخصی رو اتفاقا ملاقات کرده... و حتما والدین داره حتا اگه نشناستشون و یا داخل رمان حضور پیدا نکنن باید تعیین بشن)

- شخصیت باید نقاط ضعف و نقاط قوت تعیین شده داشته باشه.

- شخصیت باید آرزوها و ناکامی‌های تعیین شده داشته باشه. (مخصوصا اگه اون شخصیت قراره نقش مهمی ایفا کنه در داستان، چون انگیزه‌ی یک کار چه مثبت چه منفی خیلی مهمه و ما نمی‌تونیم یه قهرمان یا یه شرور خلق کنیم بدون اینکه پشت کاراش هدف معین و آرزوهای پنهانی بذاریم. فقط هم برای ژانر فانتزی صدق نمی‌کنع و توی دنیای واقعی هم این موضوع یه چیز حتمیه و به باورپذیری داستان کمک اساسی‌ای می‌کنه.)

- شخصیت باید ادبیات منحصر به فرد خودش رو داشته باشه. ( چندتا آدم دیدی که شکل هم حرف بزنن و یا تکیه‌کلام‌هاشون همه شکل هم باشن؟ مگر اینکه اون دوتا شخص انقدر به هم نزدیک باشن که به صورت ناخوداگاه از هم تقلید کنن. پس یه شخصیت خوب با زبان مخصوص خودش حرف می‌زنه و مطمعن باش این نکته خیلی مهمه در موندگار شدن شخصیتت توی ذهن مخاطب که به جذابیت رمان اضافه می‌کنه، اکثر مشکلات ما با رمان‌هایی که اصطلاحا به اون‌ها میگیم آبکی توی این نقاط از شخصیت‌پردازیه، اینکه همه شخصیت‌های توی اون فضا شبیه به هم صحبت می‌کنن!)
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: SEL V A
اینا ارکان اصلی و نکات مهم شخصیت پردازی بودن که بهت گفتم، باتوجه به اینا ازت می‌خوام یه شخصیت اصلی و یه شخصیت فرعی برام خلق کنی و شناسنامه کاملش که شامل اخلاق، رفتار، خواسته‌ها، ظاهر و گذشته‌ش میشه رو اینجا بفرستی. اگه مسلط بودی به بقیه ایراداتی که فکر می‌کنم داشته باشی می‌پردازیم بعدش.
@SEL V A
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: SEL V A
با اس
اینا ارکان اصلی و نکات مهم شخصیت پردازی بودن که بهت گفتم، باتوجه به اینا ازت می‌خوام یه شخصیت اصلی و یه شخصیت فرعی برام خلق کنی و شناسنامه کاملش که شامل اخلاق، رفتار، خواسته‌ها، ظاهر و گذشته‌ش میشه رو اینجا بفرستی. اگه مسلط بودی به بقیه ایراداتی که فکر می‌کنم داشته باشی می‌پردازیم بعدش.
@SEL V A
با استرس لبش رو به دندون کشید. موهای خرمایی‌رنگ و مواجش رو پشت گوشش زد. عرق دست‌هاش رو به پارچه‌ی سیاه‌رنگ شلوار ش کشید و با اضطراب و زیر چشمی به چشم‌های بادمی پدرش خیره شد.
- اون ماسماسک دستت چکار می‌کرد بچه؟
لحنش مثل همیشه تحقیرآمیز و پر از تمسخر بود. قهوه‌ایِ خوش‌رنگ چشم‌هاش به لطف اشک برق می‌زدن و با صدای لرزونی جواب داد:
- ف..فقط می‌خواستم به م..مامان زنگ بزنم.
اشک‌هاش روی گونه‌های ملتهبش سبقت گرفتن و امیدوار بود یه روزی بتونه تاوان این اشک‌ها رو از این مرد بگیره.
با صدای بلند و زمخت مرد، از جا پرید.
- خفه شو! مامانت مگه وقت داره با تو حرف بزنه؟ ولت کرده بی‌چاره.



اینجا توی شخصیت پردازی خوب عمل کردم؟
 
خیلی بهتر شد منتها تو الان توصیفاتت رو افزایش دادی، قراره ببینیم همه شخصیتات شناسنامه دارن یا نه. چون صرفا توصیفات ظاهری شخصیت نمیتونه شخصیت پردازی رمانتو قوی کنه.
با اس

با استرس لبش رو به دندون کشید. موهای خرمایی‌رنگ و مواجش رو پشت گوشش زد. عرق دست‌هاش رو به پارچه‌ی سیاه‌رنگ شلوار ش کشید و با اضطراب و زیر چشمی به چشم‌های بادمی پدرش خیره شد.
- اون ماسماسک دستت چکار می‌کرد بچه؟
لحنش مثل همیشه تحقیرآمیز و پر از تمسخر بود. قهوه‌ایِ خوش‌رنگ چشم‌هاش به لطف اشک برق می‌زدن و با صدای لرزونی جواب داد:
- ف..فقط می‌خواستم به م..مامان زنگ بزنم.
اشک‌هاش روی گونه‌های ملتهبش سبقت گرفتن و امیدوار بود یه روزی بتونه تاوان این اشک‌ها رو از این مرد بگیره.
با صدای بلند و زمخت مرد، از جا پرید.
- خفه شو! مامانت مگه وقت داره با تو حرف بزنه؟ ولت کرده بی‌چاره.



اینجا توی شخصیت پردازی خوب عمل کردم؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین