مشاوره مشاوره ارتقای قلم و علائم نگارشی

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع MAHER
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
تا تو ایدتو می‌فرستی من ایرادات نگارشی رو بهت بگم.
ببین کاما، ویرگول و حتا نقطه به کلمه قبلی خودشون می‌چسبن.
یعنی:
اما موقع فرار ...❌
اما موقع فرار... ✅
علاوه‌ بر این، از کلمه بعدی خودشون فاصله می‌گیرن، که یعنی:
عاشقانه،هیجانی ❌
عاشقانه، هیجانی✅
کلماتی مثل رازآلود این‌طوری نوشته میشه، چون یه کلمه‌ست نه دو کلمه، پس:
راز آلود❌
رازآلود✅
یه مثال دیگه:
هیجان‌انگیز✅
هیجان انگیز❌
یه جا زندگی‌ات رو نوشته بودی زندگی ات که اشتباهه، ات نباید از کلمه جدا باشه، مگه ما توی زبونمون نمی‌گیم "ببینمت"؟
وقتی می‌نویسیمش هم همینه، نمی‌نویسیم ببینم ‌ت❌
حالا ادبیش هم همینه!
زندگی‌ات✅
پلی‌ست✅
حالا درباره "ها" و "می" هم همینه مجددا:
سختی ها❌
سختی‌ها✅
می‌ شود❌
میشود❌
می‌شود✅
باید نیم‌فاصله بذاری، نه فاصله کامل و نه چسباندنشون به هم درست نیست. فقط و فقط فعل‌های چهارحرفی "می" می‌تونه بچسبه، این‌طوری:
میزد✅
اما مثلا فعل می‌کنم و می‌رفت و... باید نیم‌فاصله بگیره.
 
یه نکته‌ی دیگه هم درباره‌ی سه نقطه هست که اختصاصی خودشه، وقتی انتهای یه جمله سه نقطه می‌ذاری باید یه فاصله بندازی و یه نقطه بذاری، چون اون جمله با این‌که ناکامله اما درواقع به اتمام رسیده. یعنی:
داخل ماشینه... ❌
داخل ماشینه... . ✅
 
این علائم رو هم همین‌طوری نباید استفاده کنی عزیزم، هر علامت کاربردی داره:
"،" علامت کاما برای ایجاد مکثه، فقط وقتی یه جا نیازه مکث بشه کاما می‌ذاری.
مثال:
به چپ چرخید رفت❌
به چپ چرخید، رفت✅
یه جاهایی هم برای این‌که خیلی از حرف "و" استفاده نشه کاما می‌ذارن:
کفش و کیف و لاک و رژ ل*ب قرمزم رو برداشتم.❌
کفش، کیف، لاک و رژ ل*ب قرمزم رو برداشتم.✅
 
حالا ویرگول یا ؛ کجاها استفاده میشه؟
وقتی جمله به پایان رسیده اما با جمله بعدیش مرتبطه، یعنی اون جمله تموم شده اما موضوع کلی اون جمله تموم نشده، مثلا یه پاراگراف درباره یه مسأله نوشتی و همه جملات به هم مربوطن اما همشون کاما نمی‌گیرن و نقطه هم نمیشه بذاری چون موضوع کاملا به اتمام نرسیده، این‌جاست که ویرگول به کار میاد.

با این‌که با خودم گفتم رفتی، نرفتم؛ موندم.
مثلا چرا این‌جا جمله اولی کاما گرفته دومی ویرگول؟
چون جمله اولی به فعل نرفتم وصل بود کامل، اما نرفتم به موندم وصل نبود، فقط در یک موضوع مرتبط بودن.
 
سه نقطه هم برای حرفیه که نیمه تمومه اما تموم میشه.
مثلا:
با خشم بهش گفتم:
- چرا نمی‌فهمی، من عاشق... .
حرفم رو قطع کرد و داد کشید:
- دهنتو ببند!
متوجه‌ای؟
و علامت تعجب‌، اسمش روشه؛ برای جمله‌هایی میاد که واقعا احساس تعجب رو به مخاطب منتقل کنن، مثلا یه شخصیت آروم این‌جا میگه دهنت رو ببند!
یا وقتی یه جمله‌ی احساسی بی‌مقدمه گفته میشه.
 
برای دیالوگ‌هاتم بعدا مفصل توضیح میدم اما از لحاظ نگارشی، این غلطه:
-گفتم بریم.❌
- گفتم بریم.✅
اون خط کوچولوعه یه فاصله می‌گیره و میاد، از کلمه‌ی بعدشم فاصله می‌گیره.

این‌جا هم اشکال داشتی و اصلا علامت استفاده نکردی:
لبخند رو ل*بام ماسید و سکوت کردم که اونم سکوتم رو گذاشت پای رضایتم ماشین رو استارت زد❌
لبخند روی لبام ماسید و سکوت کردم؛ اون هم سکوتم رو گذاشت پای رضایتم و ماشین رو استارت زد. ✅
گلم درباره زبان نثرت، یا کاملا باید ادبی باشه، یا کاملا محاوره باشه و یا معیار!
اینا چه فرقی دارن؟
زبان محاوره: لبخند رو لبام ماسید؛ اونم سکوتمو گذاشت پای رضایتم و ماشینو استارت زد.
زبان معیار: لبخند روی ل*ب‌هام ماسید؛ اون هم سکوتم رو گذاشت پای رضایتم و ماشین رو استارت زد.
زبان ادبی: لبخند روی ل*ب‌هایم ماسید؛ او هم سکوتم را گذاشت پای رضایتم (بهتره رضایت قبل فعل گذاشت بیاد و درکل فعل باید آخر جمله بیاد اما چون این‌جا جالب نمیشه، ایرادی نداره برای زیباییش.) و ماشین را استارت زد.
 
تا تو ایدتو می‌فرستی من ایرادات نگارشی رو بهت بگم.
ببین کاما، ویرگول و حتا نقطه به کلمه قبلی خودشون می‌چسبن.
یعنی:
اما موقع فرار ...❌
اما موقع فرار... ✅
علاوه‌ بر این، از کلمه بعدی خودشون فاصله می‌گیرن، که یعنی:
عاشقانه،هیجانی ❌
عاشقانه، هیجانی✅
کلماتی مثل رازآلود این‌طوری نوشته میشه، چون یه کلمه‌ست نه دو کلمه، پس:
راز آلود❌
رازآلود✅
یه مثال دیگه:
هیجان‌انگیز✅
هیجان انگیز❌
یه جا زندگی‌ات رو نوشته بودی زندگی ات که اشتباهه، ات نباید از کلمه جدا باشه، مگه ما توی زبونمون نمی‌گیم "ببینمت"؟
وقتی می‌نویسیمش هم همینه، نمی‌نویسیم ببینم ‌ت❌
حالا ادبیش هم همینه!
زندگی‌ات✅
پلی‌ست✅
حالا درباره "ها" و "می" هم همینه مجددا:
سختی ها❌
سختی‌ها✅
می‌ شود❌
میشود❌
می‌شود✅
باید نیم‌فاصله بذاری، نه فاصله کامل و نه چسباندنشون به هم درست نیست. فقط و فقط فعل‌های چهارحرفی "می" می‌تونه بچسبه، این‌طوری:
میزد✅
اما مثلا فعل می‌کنم و می‌رفت و... باید نیم‌فاصله بگیره.
چندتا نکته‌ی درست‌نویسیِ دیگه هم هست که زیاد ندیدم تو متنت اما بهت میگم:
موقعه❌
موقعِ✅
ببین گلم این ـه آخر به معنای است/هست استفاده میشه و درواقع فعله! (الان این‌جا هم من گفتم "فعله"، که شکل مخفف "فعل هست" میشه و ـه آخر گرفته)
اما ـِ این‌طور نیست، وقتی می‌گیم زبانِ تو، لباسِ من، زمانِ شام، منظور ارتباط و مالکیت بین زبان و تو، لباس و من، زمان و شامه!

نکته‌ی بعدی، ما میزارم، میزاری، میزاره نداریم.
اینا شکل محاوره‌‌ و مخفف می‌گذارم هستن و باید ذال بگیرن نه ز!
احترام می‌گذارم: احترام می‌ذارم.
می‌گذارم بروی: می‌ذارم بری.
اما مثلا سپاسگزارم، این گزاشتن به معنای اون گذاشتن نیست؛ وقتی می‌خوای اجازه‌ای بدی، اجازه بگیری، درکل کاری انجام بدی همون گذاشتن درسته.

اینجا❌ این‌جا✅
باخودم❌ با خودم✅
خلوت تر❌ خلوت‌تر✅
نمیزارم❌ نمی‌ذارم✅
اینقدر❌ این‌قدر✅
 
-هنوز درگیر اینی؟ نترس قول میدم اگه خوشت نیومد از خود گذشتگی کنم.❌
علامت سوال وسط دیالوگ نمیاد؛ اگه نیازه سوالی پرسیده بشه و بعدش خود گوینده جواب بده، دو تا دیالوگش کن، این‌طوری:
- هنوز درگیر اینی؟
این رو گفت و خودش ادامه داد:
- نترس، قول میدم اگه خوشت نیومد از خود گذشتگی کنم. ✅
 
درضمن، "صدات و" در هر لحن و زبانی اشتباهه.
یا بنویس صدات رو، یا بنویس صداتو (دیالوگ‌ها می‌تونن زبان‌های متفاوت و جدایی از نثر خود رمان داشته باشن و موردی نداره چون همه کرکترها یه شکل صحبت نمی‌کنن؛ یکی رسمیه یکی دیگه چاله‌میدونی!)
ولیکن درکل "صدات و" معنیش نمیشه صدات رو یا صدایت را یا صداتو، وقتی "و" جدا نوشته بشه معنی متفاوت میشه.
 
اگه متوجه شدی پارتت رو ویرایش کن و برام بفرست؛ بعد از اون می‌ریم سر مسائل اصلی‌تر مثل این‌که چرا شخصیت معصومی که وسط یه سوئیچ پارتیه و داره توسط یه غریبه دزدیده میشه باید عین ابلها با خودش حرف بزنه و تو فکر این باشه که پسر مو بور دوست داره یا مو مشکی!
درسته که می‌خوای اخلاقیات شخصیتت رو این‌طوری به مخاطب نشون بدی اما هرچیزی جا و موقعیت خودش رو داره و برای این‌که داستانت واقعی به نظر بیاد و خواننده با خودش نگه آخه کی تو این شرایط فلان حرفو می‌زنه، باید بدونی جای هر احساس، هر فکر و هر حرکت کجاست. حتا آدمای شر و شیطونم وقتی توی یه بحران و موقعیت جدی باشن که تحت خطرشون قرار داده دو تا واکنش دارن:
یا از زندگیشون سیر شدن و طنز تلخ می‌بافن تا درواقع در برابر اون شرایط بد سر خودشونو گرم کنن، یا می‌ترسن و جدی میشن. کرکتر ما هیچ‌کدوم از این کارا رو انجام نداد و صرفا به یه چیز بی‌ربط به شرایط فکر کرد، البته ممکنه پیش بیاد ولی نه وقتی چند جمله قبل‌ترش نویسنده طوری جلوه داده که شخصیت ترسیده.
 
آخرین ویرایش:
خب موضوع رمانم اینه که همینطور که توی خلاصه هم گفتم دختره به اصرار دوست پسرش میره یه مهمونی و اونجا میفهمه که جای نادرستی اومده میخواد فرار کنه که اون وسر مرموز و میبنه که قصد داره کمکش کنه.
اون پسر نجاتش میده و باهم از اون خونه فرار میکنن و بعدش که دختره میخواد از اون پسر جدا بشه دوباره پیداشون میکنن و بازهم مجبور میشن کنار هم بمونن.
خب درمورد حضور و کمک اون پسر داستان هم یه توضیحی بدم.
یه الماس قیمتی وجود داره که پسر داستان اومده تا اون رو بدزده و وقتی میبنه این دختر به اشتباه توی این مهمونیه این بین تصمیم می‌گیره که کمکش کنه و اون خلافکارا هم وقتی میبینن این دوتا باهم فرار میکنن دنبال دختره هم میوفتن سعی میکنن اونارو بکش...
و برای بعدش هنوز فکری نکردم
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 0)
هیچ کاربر ثبت نام شده ای این تاپیک را مشاهده نمی کند.
عقب
بالا پایین