او دور بود، شاید خیلی دور؛ مثلا آن طرف خیابان؛ برای من او خیلی وقت است که دور شده بود؛ شاید از لحظهای که دستان سهمگینش بر روی صورت نازنینم حملهور شد؛ شاید از لحظهای که حنجره زخم خوردهاش را بر سرم آوار کرد و شاید از لحظهای که حرفهایش طعم تلخ طعنه به خود گرفتند؛ او از همان لحظهها دور شد؛ نه فقط به اندازه آن طرف خیابان؛ او حتی به اندازه فاصله بین دو انگشت نیز از من دور شد.