۱- با سلام، لطفا در ابتدا خودتون رو به مخاطب های ما معرفی کنید.
- با سلام، لیلا مرادی هستم، متولد ۳۱ مرداد ۱۳۸۰ از استان گیلان. باعث خوشحالیه که در انجمن کافه نویسندگان و کنار جمع گرم و پردانشی حضور دارم؛ این برای من پلی برای پیشرفت میتونه باشه.
۲- لطفا آثار خودتون رو برای شناخت بیشتر معرفی کنید.
- رمان شولای برفی، اولین کار حرفهای من بود که سال قبل چاپ شد و بعد از اون دارم روی رمان زخمهی خُلقان کار میکنم. یک داستان کوتاه هم به نام گلهی خارزار در دست تایپ دارم.
۳- ایدههای رمان یا داستان هاتون رو از کجا پیدا میکنید؟
- ایده در آغاز برای من مثل یک قاب خالیه که به مرور پرش میکنم و در آخر تبدیل به تصویری کامل میشه. از اخراج شدن در یک فروشگاه و یا گم شدن یک بچه و... . ایده در ذهنم شکل میگیره. از کتابهایی که میخونم، فیلمهایی که میبینم و اتفاقهایی که دور و برم رخ میده.
۴- کدوم شخصیت از رمانتون رو دوست دارید؟ چرا؟
- نویسنده مثل مادریه که کاراکترهاش رو مثل یک بچه پرورش میده و با خوب و بد زندگیشون همراهه و لمسشون میکنه، برای همین نمیتونم بگم کدوم یکی رو بیشتر از همه دوست دارم.
۵- نوشتن رو از کی شروع کردید؟ فکر میکردید یک روز به اینجا برسید؟
- سه سال و خوردهای میشه. بخوام راستش رو بگم نه؛ در آغاز فقط برای دل خودم مینوشتم و هیچ انتظاری از خودم نداشتم. با گذشت زمان و اشتباههایی که توی مسیر انجام دادم، تونستم بفهمم راه درست چیه و از این بابت خدا رو شاکرم. البته هنوز زمان زیادی مونده که به یک نویسنده قابل تبدیل بشم و فکر میکنم راه یادگیری هرگز بسته نمیشه.
۶- نویسنده و کتاب مورد علاقه تون کی و چی هستن؟
نمیشه یکی رو نام برد. تا اونجایی که ذهنم یاری میکنه، فرنگیس آریانپور با رمان "عروسی سکوت"، الیف شافاک "ملت عشق"، پائولو کوئیلو "کیمیاگر"
۷- نویسندگی الویت چند شماست؟
اولویت اول نیست، اما خب جزوی از روتین زندگیم شده و باهاش خو گرفتم.
۸- کدوم ژانر رو برای نوشتن ترجیح میدید؟ چرا؟
- ژانر عاشقانه و درام. راستش شاید این از درونم بیاد که بیشتر دلم میخواد از احساسات و پیچ و خم سرنوشت اشخاص بنویسم.
۹- پیشنهادتون برای نویسندههایی که تازه تصمیم به نوشتن گرفتن، چی هست؟
- عجله نکنند. مقایسه رو بذارن کنار و مطالعه و پشتکارشون رو بیشتر کنن. برای این نویسنده بشن که حرفهای نگفته رو بنویسن، نه صرفاً نامی در کردن و جلب توجه. اعتمادبهنفسشون هم باید خوب باشه و از دیده شدن اثرشون خجالت نکشن؛ چون براش زحمت زیادی کشیدن و این مهمه که هر نوشتهای در بهترین زمان خودش به ثبت رسیده و طبیعتاً نمیشه بینقص درش آورد. کمالگرایی رو بذارن کنار و منتقد رو راهنمای خودشون بدونن.
۱۰- چه طور فهمیدید که اهل نوشتن هستید؟
- من از کودکی ذاتاً قوه تخیلم بالا بود و آدم ایدهپردازی بودم، همینها باعث شد که روزی به خودم بیام و بگم، چرا نباید اون چیزی که در ذهنمه روی کاغذ آورده نشه؟ دیگه بعد از کلی فراز و نشیب با خودم یکدل شدم و یاعلی گفتم.
۱۱- نویسندگان و شاعران قاعدتا دفترچه یادداشت همیشه به همراه دارند، (دفترچه مجازی) شما چطور؟
- واسه من دیگه جا نداره! یه چند تا داستان و رمان نصفه داره توش خاک میخوره که میخوام سرم خلوت شد سراغشون برم. من حتی اگه یه جمله ناگهان به ذهنم بیاد، تا یادم نرفته سریع یادداشتش میکنم، چون افکار تازه و بکریان و همیشه سراغ نویسنده نمیان. دفترچه یادداشت مثل یه عضو اضافهایه که برای یک نویسنده لزومهی کارشه. من همیشه پیرنگ رمان و مشخصات شخصیتهای قصه رو توش مینویسم. یه پوشه هم مخصوص تدوین کارم دارم و اونجا نوشتم که به ترتیب قسمتها چه جوری باید پیش برن.
۱۲- نوشته هاتون رو چه مقدار بازنویسی میکنید؟
- خیلی زیاد، در حد افراط که سعی میکنم کنترلش کنم. نوشته خام و اولیهام با ورژن آخرش زمین تا آسمون فرق داره. البته که بازنویسی معجزه میکنه.
۱۳- آیا آثار خودتون رو نقد می کنید؟
- توی خلوت و موقعی که میخوام بخوابم، گاهی اوقات روی به تحلیل میارم که مثلاً این تکه اشکالش اینه و یا اونجا از کلیشه بیشتر استفاده شده. صد در صد کارم ضعفهای زیادی داره که بهش واقفم و سعی میکنم در آینده و اثرهای بعدی رفعش کنم.
۱۴- نظرتون درمورد شروع داستان یا رمان چیست؟
- باید گفت که نمیشه همینطور بیفکر جلو رفت، به قول قدیمیها الله بختکی! چون وسط کار مطمئناً به بنبست میخوری و باید برگردی عقب و دوباره از نو مسیره رو طی کنی. قبل از شروع یک اثر باید اول ایده رو پرورش داد، روش کار کرد، بعد یک خلاصهی کلی ازش باید تهیه کرد تا نویسنده بدونه میخواد چی بنویسه؛ در ضمن بهتره که از افراد کاربلدی که در این حوزه فعالیت دارن مشاوره گرفت و ازشون خواسته بشه نوشتهشون رو بررسی و نقد کنن.
۱۵- نام داستان یا رمان خودتون رو کی و چگونه انتخاب میکنید؟
- اصولاً عنوان یه داستان از دل ماجرا میاد و وقتی یه نگاه به رویدادهای اثر بندازیم متوجه میشیم چه اسمی براش مناسبه. گاهی اوقات انتخابش برام راحته و گاهی هم مثل پیدا کردن سوزن توی انبار کاهه، چون باید مراقب کلیشه و تکراری بودنش باشم و همین موجب میشه توی اشعار قدیمی و اثرهای ادبی دنبال عنوانی بگردم که با پیرنگ داستانم جور دربیاد و این برام ملالتآوره.
۱۶- آیا در داستان موقعیتی رو تشریح کرده اید که تجربه درستی از آن نداشته باشید؟
- بله، مثلاً توی یکی از داستانهام به یه موضوع اجتماعی که مربوط به اعتیاد و بچههای کار میشد پرداختم و برای نوشتنش مطالعه و تحقیقم رو بیشتر کردم. شکست عشقی و خیانتی که به تصویر کشیده میشه و خیلی از موقعیتهایی که نوشتم، توشون تجربه نداشتم، اما دیدن و شنیدن بهم کمک زیادی میکنه در خلق کردن چنین صحنههایی.
۱۷- چند درصد بالایی از نوشتههایتان بر تجربه شخصی استوار است؟
توی اثراتم چندان به حوادثی که تجربه کردم نپرداختم، حداقل تا الان، البته همیشه یک تکهی کوچیک از خودم توی شخصیتها به یادگار میذارم، اما بیشتر از اتفاقهای دور و برم مینویسم و اون چیزی که به ذهنم میاد.
۱۸- شیوه شما برای تبدیل یک شخصیت واقعی به یک شخصیت داستانی چگونه است؟
- بستگی داره داستان از چه قرار باشه، گاهی وقتها چند شخصیت واقعی رو ترکیب میکنم تا کاراکتر اصلی شکل بگیره. یه ویژگیهایی رو ازشون میگیرم و در مقابل شاخ و برگ بهشون اضافه میکنم تا اون چیزی که باید باشه به وجود میاد.
۱۹- در حین نوشتن تا چه اندازه مسائل فنی داستان نویسی رو رعایت میکنید؟
در این زمینه وسواس دارم. تمام تلاشم رو برای درست نوشتن، از خلاصه تا بخش توصیف و رعایت قواعد نویسندگی انجام میدم.
۲۰- تا چه اندازه با نوآوری در ادبیات موافق هستید؟
من چندان علمم در این زمینه بالا نیست تا جواب درستی بتونم بدم، اما نوآوری و ابتکار در هر هنر و غیرهای، میتونه برای مخاطب جالب و تازه باشه، علیالخصوص در نویسندگی که خواننده میلی به خوندن اثرهای تکراری نداره و دنبال حرف نویی میگرده. به نظرم تغییر یک رویکرد از تحولات جامعه میاد که میتونه هم تاثیر منفی بذاره و هم مثبت.
۲۱- به نظر شما چه تفاوتی بین یک نویسنده و یک فرد عادی وجود دارد؟
- نویسنده عمیقتر به مسائل نگاه میکنه و همهچیز، حتی یک برگ خشک شده هم میتونه توی ذهنش یک داستان نخونده باشه. نویسندهها بهخاطر فعالیتی که دارن مجبوراً از خیلی از تفریحاتشون بزنن و خب، گاهی اوقات این خلوتی و تنها بودن باعث میشه اطرافیان اونها رو درک نکنن.
۲۲- در نوشتن چقدر از روان شناسی کمک میگیرید؟
- بهخاطر خلق شخصیتهایی مجبورم مطالعهام رو در این زمینه بیشتر کنم تا بفهمم اون کاراکتر با اتفاقی که توی گذشته و یا حالش رخ داده، چطور رفتار میکنه و چه حالاتی درش شکل میگیره. میشه گفت جزو اصلیترین قواعد نویسندگیه که شخصیتها واقعبینانهتر جلوه بدن.
۲۳- عکس العمل شما نسبت به نقدهای کوبنده آثارشما چیست؟ و چگونه نقدی بوده است؟
- اگه قبلاً بود خیلی ناراحت میشدم و تا روزهای متوالی از نویسندگی زده میشدم و خودم رو سرزنش میکردم. مثلاً یادمه در گذشته یکی گفت رمانت خیلی کند پیش میره و حرفهای دیگهای هم زد که اینجا جاش نیست؛ در جواب سکوت کردم، ولی از درون به خودم انگیزه میدادم که بهترین خودمم و نباید انتظار همه چیز تموم بودن از خودم داشته باشم، اما خب نباید دفاع کورکورانه از اثر داشت. با گذشت زمان متوجه شدم، منتقدی که از روی سلیقه شخصی اثری رو تحلیل نکنه و ضعف و نکات مثبت رمان کسی رو بگه ،مثل فانوسیه که تاریکی راه نویسنده رو روشن میکنه و چه بسا الان استقبال هم میکنم.
۲۴- معمولا کجا مینویسید؟
- توی اتاقم، بیشتر جاهایی که خلوت باشه.
۲۵- عادتهای خاصی هم برای نوشتن دارید؟
- نه چندان، گاهی قدم میزنم.
۲۶- آیا تا به حال بازخورد جالبی از مخاطبهای کتابتون داشتهاید که برای خودتون پررنگ باشد؟
- آره، الان زیاد حضور ذهن ندارم، اما خب یکی از بچهها که در همین انجمن هم هست به شدت شیفتهی شخصیت داستان شده و میخواد از زیر زبونم حرف بکشه که آخرش چی میشه و من نم پس نمیدم. دوست داره اونطور که میخواد رمان پیش بره که این نشدنیه.()
۲۷- الان در حال خواندن چه کتابی هستید؟
- کتاب پاریس و داستانهای دیگر اثر جوجو مویز.
۲۸- کلام آخرتون رو لطفا بگید.
- سپاس از دستاندرکاران کافه نویسندگان که چنین بستری رو برای امثال من تدارک دیدن و بیچشمداشت در این راه همراهیمون میکنن. یه تشکر ویژه هم از دوستانی دارم که من رو با حمایت و کمکهاشون دلگرم کردن.