۱.چی شد که تصمیم گرفتید نویسندگی رو شروع کنید؟
راستش اصلا دلم نمیخواست نوشتهام رو به اشتراک بزارم چون بنظرم اونقدر خوب نیستن که دوست داشته باشم بقیه هم بخونن. نمیدونم چی شد که واسه یکی از جشنواره های مدرسه تو حوضه نویسندگی شرکت کردم و مقام آوردم.مقام اول کشوری و خب کادر مدرسه خیلی خیلی اصرار داشتن منم شروع کردم به نوشتن.
۲.از کی به نوشتن علاقهمند شدید؟ درست یادم نیست ولی از وقتی که خوندن یاد گرفتم دوست داشتم کتاب بخونم و بعدش کم کم شروع کردم به نوشتن.
۳.چطور به ایدهی داستان یا پروژهی فعلی رسیدید؟
دلنوشته های من همهشون با ژانر تراژدی- عاشقانه هستن و خب باید بگم که آنی به ذهنم میومدن.
شاید از یک فیلم یا راه رفتن تو خیابون یا شایدم دعواهای خیابونی.
۴.آیا نوشتن براتون یه تصمیم آنی بود یا مدتها تو ذهنتون بود؟
تو ذهنم بود ولی به اشتراک گذاشتن نه ابدا
۵.نویسندگی رو چطور یاد گرفتید؟ (مثلاً مطالعه، کلاس، تجربه شخصی و...)
مطالعه کتاب و رمان خوندن
۶.اولین بار که نوشتید چی بود و چه حسی داشتید؟
والا نوشته که زیاد داشتم ولی اولین نوشتهای که گذاشتم کسی بخونه و اونو در سایت هم به اشتراک گذاشتم قلم به خون نشسته هست که قراره اسمش عوض بشه و یه سری ویرایشات انجام بشه. حس جالبی بود احساس میکردم اون دختر شکست خورده منم
۷.موضوع یا ژانر اثری که الان دارید روش کار میکنید چیه؟
فعلا در حال ویرایش دلنوشته های قبلی هستم و قراره اولین رمانم به اسم سپیدار شیدا رو بنویسم.
۸.چقدر از داستانتون نوشته شده تا الآن؟
بخش خیلی کمی نوشته شده
۹.آیا طرح کلی یا اسکلت داستان رو از قبل داشتید یا همزمان با نوشتن شکل گرفته؟
همزمان با نوشتن شکل گرفته
۱۰.نوشتن رو چطور برنامهریزی کردید؟ مثلاً روزانه یا هفتگی؟
هر وقت که پیش بیاد. منظورم اینکه هعروقت وقت داشته باشم یاایدهی آنی برای ادامه اش پیدا کنم.
۱۱.در حال حاضر کجای مسیر نوشتن هستید و چه احساسی نسبت بهش دارید؟
اوایل داستانم و میشه گفت حس جالبی دارم.
۱۲.چقدر به پایان دادن پروژهتون اطمینان دارید؟
یه چیزی بیشتر از زیاد.
چون من هیچ کاری رو نصفه رها نمیکنم. نوشتن درست مثل خوندن یک کتابه برام اینو یه نویسندهی واقعی نوشته و اونو یه نویسنده تازهکار مینویسه:)
۱۳.آیا شخصیتها یا رویدادهایی در داستانتون هست که بر اساس واقعیت باشن؟
دلنوشته هام بله یه جورایی واقعی هستن و برای بیشتر انسان ها به وجود میاد
۱۴.بزرگترین چالش شما تا الان در این مسیر چی بوده؟
انتخاب کردن کلمات برای نشون دادن احساس آدما در لحظات مختلف
۱۵.تا حالا پیش اومده که بخواید نوشتن رو رها کنید؟ چرا؟
نه
۱۶.چه چیزی شما رو در این مسیر نگه میداره؟
خیالم
تو ذهنم شاید باورنکردنی باشه ولی با یه نگاه به دور اطرافم و اتفاقات چندین ایده جرقه میزنه و من توی ذهنم اونارو به پایان میرسونم عاشق خیالم
۱۷.نوشتن چه تأثیری روی روحیه یا نگاه شما گذاشته؟
باعث شده نگاهم از چند دیده باشه مخصوصا در زندگی
۱۸.آیا در طول نوشتن، احساسات خاص یا نوسانات ذهنی تجربه کردید؟
تقریبا آره
من با شخصیت هام غصه می خوردم و با شادیشون شاد بودم انگار اونا منن در حالات متفاوت
۱۹.از نظر خودتون، سبک نوشتاریتون چه ویژگیهایی داره؟
نظری ندارم
۲۰.معمولاً با چه ابزاری مینویسید؟ (کاغذ، لپتاپ، گوشی، نرمافزار خاص و...)
قبلا سعی میکردم روی کاغذ بنویسم ولی بخاطر حجم کاغذای زیادی که دارم و یکم شلخته بودنم گمشون میکردم و هرجا میزاشتم یادم میشد
ولی الان در سیو مسیج هام مینویسم
۲۱.چه چیزی یا کسی بیشترین الهام رو بهتون میده؟
کس خاصی نیست بیشتر نگاه کردن به دور اطرافم
۲۲.کدوم نویسندهها یا آثار ادبی روی شما تأثیر گذاشتن؟
خانمها عاطفه میرزایی، راضیه کیوان نژاد، لیلا مرادی و یلدا ...
۲۳.موقع نوشتن به موسیقی گوش میدید یا محیط خاصی رو ترجیح میدید؟
موسیقی گوش میدم
۲۴.آیا با کسی دربارهی پروژهتون صحبت میکنید یا فعلاً کاملاً شخصیه؟
اگه منظورتون جدیده هست بله دو نفر از دوستانم
۲۵.اگر پروژهی اولتون تموم بشه، دوست دارید چاپش کنید یا فقط برای دل خودتونه؟
تصمیم دارم چاپش کنم
۲۶.آیا به ادامهی مسیر نویسندگی فکر میکنید یا این فقط یه تجربهست؟
شاید هیچ چیز قطعی نیست
۲۷.دوست دارید نوشتههاتون چه اثری روی خوانندهها بذاره؟
حسی که به خودم میده رو دوست دارم اون ها هم تجربه کنن
۲۸.اگر به کسی بخواید یه جمله بگید که به تازگی شروع به نوشتن کرده، چی میگید؟
من خودمم به نویسنده تازهکار هستم
ولی تجربهی یه نویسنده همیشه تو سرم میچرخه بنویسید و از نوشتن نترسید هرچقدر که ذهنتون رو خالی کنید بهتر میتونید ایده های جدید رو جایگزینشون کنید و ذهنتون بازتر میشه برای نوشتن.