دفتر ثبت ڪتابچه ثبت هویت وارثان تاریڪی | [Emily]

چَڪاوڪِ سِـپید؛

کاربر حرفه ای
کاربر انجمن
نوشته‌ها
نوشته‌ها
6,484
پسندها
پسندها
21,153
امتیازها
امتیازها
868
سکه
667
‌‌
@Emily
‌‌‌
آغاز هر شب‌زادگی با نامی است که در تاریکی ثبت می‌شود..

این‌جا، در عمق تالارهای سنگی قلعه‌یِ تاریکی، در برابر شعله‌های بی‌مرگ و آوای ناقوس‌های خون، هر نوخون‌زاد مکلف است که هویت خویش را بر لوحی نقره‌فام نگارد...
تنها آنان که نام خود را در این دفتر ثبت کرده‌اند، از سوی بانوی اعظم خاندان به رسمیت شناخته خواهند شد!
‌‌​

‌‌‌‌
قوانین ثبتِ هویت:

‌‌‌​
از ثبت هویت بدون گذراندن آزمون ورودی (تاپیک مراسم ورود به تبار خاموشان) خودداری نمایید.

ثبت‌ِ هویت شما، به معنای سوگند وفاداری به خاندان است.

لحن نوشتار رسمی، آیینی و شخصیت‌محور باشد.
‌‌‌​

‌‌
فرم ثبتِ هویت خون‌زادگان:

‌‌‌
(لطفاً فرم زیر را کپی و با اطلاعات آیینی شخصیتِ خود پر نمایید!)

‌‌‌
نام خونی (نام جادویی؛ به عنوان مثال سیلویا مرونتا):

لقب (به عنوان مثال وارث خون):

ویژگی‌های ظاهری شاخص (مو، چشم، قد، پوست و ...):

قدرت خونی ویژه (توانایی که در شناسنامه خویش ثبت کرده‌اید):

پیمان خون (متنی کوتاه در ستایش خاندان و اعلام وفاداری):

خون نخست (منبع تبدیل: خودخواسته، گزیده‌شدن، آیینی یا ...):

سرگذشت انسانی (در زمان شخصیت انسانی پیشین خود چه سرنوشتی داشتید و ماجرای مبدل‌شدن‌تان به یک خون‌زاده را شرح دهید! ؛ 3 الی 10 خط می‌توانید سرگذشت خود را توصیف کنید.)

تصویری از شخصیت:
‌‌‌‌
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: M I R A S
نام خونین: مونوس، به معنای تنها.
لقب: خودتخریبگر.
ویژگی‌های ظاهری: گیسوان سیاه، پوستی رنگ‌پریده، چشمانی آبی و اندامی بیش‌از حد لاغر.
قدرت ویژه: خون‌خوان.
پیمان ویژه:
من، مونوس، با نام سابق امیلی آن سیلور، ایمان داشتم پس از مکیده شدن خونم، هیچ آینده‌ای نخواهم داشت؛ اما آغو*ش خاندان نوکتارا به رویم باز بود. خاندانی که هرچند گاهی مرا مایه‌ی ننگ بدانند و حق هم دارند؛ لیک آنقدر وفادار هستند که قصد بیرون کردن من از دیار خموشان را نداشته باشند. از آن‌ها سپاس‌گزارم و سوگند یاد می‌کنم خدمتگزار خوبی برای آنان باشم.
خون نخست: گزیده شدن.
سرگذشت انسانی:
امیلی آن سیلور، با معشوق انسانی‌اش زندگی شادی داشت؛ زندگی‌ای که حتی غم انزوا هم نمی‌توانست به آن لطمه‌ی چندانی وارد کند؛ تا این که آن خون‌آشام وارد زندگی‌اش شد. در یک شب مهتابی، خون او را مکید، زندگی انسانی‌اش را از او ربود و امیلی حس می‌کرد دارد می‌میرد که دو عضو از خاندان نوکتارا او را یافتند و فهمیدند خون‌آشام شده. و آن‌جا او را پذیرفتند و با شنیدن سرگذشتش، نام "مونوس" بر وی نهادند.
تصویر:
بارگیری_(47)_a3j.jpeg
 
آخرین ویرایش:
عقب
بالا پایین