عکس عکس شخصیت رمان | تاکسیدرمی

AlirixAlirix عضو تأیید شده است.

مدیر تالار نویسندگان
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
داور آکادمی
نوشته‌ها
نوشته‌ها
380
پسندها
پسندها
1,758
امتیازها
امتیازها
183
سکه
1,569
درود!
این تاپیک جهت گذاشتن عکس‌ شخصیت‌‌های رمان "تاکسیدرمی" ایجاد شده، و به غیر از نویسنده کسی حق ارسال اسپم را ندارد.




خلاصه:
من یه تاکسیدرمیست هستم، کار من گندزداییه!
من می‌جوشونم، تمیز می‌کنم، چربی‌گیری می‌کنم.
با این وجود چیزی رو از بین نمی‌برم؛ فقط از بین رفته‌ها رو زنده می‌کنم…




مقدمه:
اواسط خرداد بود. هوا، به طرز عجیبی سرد و بهاری بود؛ یک روز گرم، یک روز سرد. انگار حتی آسمان هم توی این ماه، مودی و دوقطبی میشد.
باد می‌وزید میان علفزار و صدای طبیعت مثل فریادی آرام در گوشم می‌پیچید؛ انگار می‌گفت: «من اینجام. زنده‌ام.»
صدای شلیک گلوله نگاهم را برید.
به پدرم نگاه کردم. ذوق‌زده بود. لوله‌ی اسلحه را پایین آورد.
قرقاولی شکار شده بود.
«اولین پرنده‌ات بود.»
دوربین شکاری را به سمت آسمان گرفت و دنبال کالبد بی‌جان پرنده گشت، با چشم‌هایی برق‌زده از غرور.
اما چشم‌های برادرم را ندید.
آن پسر بچه‌ی ساکت، با ل*ب‌های لرزان، به خودش می‌لرزید.
برای اولین بار، جان موجودی را گرفته بود.
ما آدم‌ها، نه ماه در کیسه‌ی آب مادر هستیم. بعدتر هوا را تجربه می‌کنیم، بعدتر خاک را.
نمی‌خواهم منفی باشم، ولی شاید بعد از آن هم آتش را.
پدرم با شانه‌های پهن و بلوز چهارخانه‌ی قرمز، به سمتمان آمد.
پای قرقاول را در دست گرفته بود، بوت‌های مشکی‌اش گِلی شده بودند.
خندید و فریاد زد:
«این رو خشک می‌کنم. یادگاری باشه. اولین پرنده‌ای که کشتی.»
تاکسیدرمی آن قرقاول،
شروع همه‌چیز بود.




جلد اثر:

0e5305_25IMG-2176.png



نویسنده: @HADIS.HPFHADIS.HPF عضو تأیید شده است.


لینک رمان:
 
4e1412_252AD9B36D-D9CD-4F45-9E0C-F748EF9325C8.png


مرسده
 
825d12_25IMG-0911.png

فرهاد
 
عقب
بالا پایین