شاید چون میدونی منو دست کم گرفتی و حالا ذهنت حالت دفاعی گرفته۱.سلام؟
سلام سلام(:
۲.چرا نسبت بهت احساس فایت دارم، چیزی بهم گفتی این احساس رو برانگیخته؟

من بیشتر حس یه دوئل ذهنی دارم مثل شطرنج۳.تو این احساس رو نداری؟![]()
اینکه ببینم ذهن بقیه چقد پیچیدست وقتی منو قراره به چالش بکشن و فرصتی واسه آشنایی بیشتر با بقیه بچههای انجمن۴.انگیزهات از شرکت در صندلی داغ چیه؟![]()

تست شخصیت با طعم سوختگی۵.به جای صندلیداغ اگه تو بودی چه عنوانی بهش میدادی؟![]()

منتظر بودم تا تاین طلاییت بیاد۶.صندلی داغ من و چرا هنوز شرکت نکردی؟![]()

راستش هیچکس، چون اصن با کسی حرف نمیزدم یا نمیرفتم تاپیکش و... اومده بودم برای آموزش و نوشتن زیاد سمت پروف بقیه نمیرفتم۷. اولین کسی که وقتی وارد انجمن شدی توجهت رو جلب کرد و تگ کن!![]()
سینا داشت با مینا حرف میزد که یه دفعه آسمون قلمبه ترکید و بارون شکلاتی بارید، مینا با حیرت گفت:۸. با سه تا کلمه سینا، مینا، آسمون قلمبه یک داستان خنده دار بنویس، (سه تا بند)![]()
- واای سینا دیدی گفتم امروز خاصه!
منم گفتم: فقط دعا کن نوتلا نیاد ما رو بخوره
یه پیرمرد هم از کنارمون رد شد و گفت:
- یادش بخیر... قدیما از آسمون سنگ میبارید، شما خیلی خوششانسین

قیمت گوشت خیلی بالا رفت و منم مجبور شدم یه جور طبیعیتر تغذیه کنم۹. چرا خونآشام شدی؟![]()

@چَڪاوڪِ سِـپید؛۱۰. اگه فقط خودت خونآشام بودی از بچه های انجمن یکی و تبدیل میکردی؟![]()
باهوش!! یبار کلاس نهم امتحان ادبیات داشتیم و معلم نوشته بود درباره زکریای راضی چی میدونین بنویسین؟ هیچکس نتونست درست جواب بده یکی نوشت کاشف الکل، یکی نوشت دانشمند و...، من نوشتم اون به مردم گفت کلی گوشت در نقاط مختلف شهر آویزون کنند. همینو نوشتم معلم با صدای بلند خوند و دوبار گفت آفرییییینن آفرییین فاب بودیم باهم کل کلاس آب شدن۱۱. بنظرت آدم باهوشی هستی؟ یه خاطره بگو که یکیو ضربه فنی کردی؟![]()

هیچکس، چون هیشکی دوس نداره بیاد، خودم تنها میرم۱۲. اگه یه روز بخوای بری یه سفر تفریحی از بچه های انجمن کیارو میبری؟![]()

سینام، ۲۰ ساله، عاشق قهوه، واژه و گم شدن تو فکرای عمیق۱۳. بیوگرافی بده؟(دلبخواهی)![]()
آره خیلی داغ بودن، صندلی ترکید و منم برق گرفت۱۴. سوالات خوب بودن؟![]()
