سلام و وقت بخیر
لطفا در ابتدا خودتون رو معرفی کنید.
بنده سحر راد ملقب به آشوب هستم.
۲۴ ساله از شهر تبریز و از مهر امسال دانشجوی ارشد رشتهی معماری منظر.
مربی و مدرسم، همچنین شاغلم.
نخستین مواجههی شما با شعر چگونه رقم خورد و چه عاملی شما را به سمت نوشتن سوق داد؟
وقتی تنها چهار یا پنج سالم بود، پدرم برای من کتابهای زیادی میخرید و میخواند. از قصههای کودکانه تا کتاب های شعر هر چیزی که در توانش بود را برایم تهیه میکرد. اینگونه شد که شنیدارم از آهنگ و ریتمهای مختلف سطرها و بیتها تغذیه کرد و با شروع خواندن و نوشتن، در بازهی ده تا یازده سالگی آغازی شد بر نوشتن شعر برای من.
میتوان گفت عامل اصلی پدرم بود. ایشان همواره مرا به نوشتن تشویق میکردند و اولین شعرم بنام دشت لاله رو به قدری حمایتوارانه میخواندند و اصلاح میکردند که بیشتر به وجد میآمدم. همین عوامل باعث شد که شروع کنم.
آیا لحظهای در زندگیتان بوده که حس کردهاید حقیقتاً «شاعر» شدهاید؟
برای شاعر شدن بنظر من باید تجربه کرد. تنها بازی با کلمات کافی نیست و آنها را باید حس نمود. من زمانی کلمات را حس کردم که هجده سال داشتم و نتیجهی آن؛ چاپ اولین کتابم شد.
شعر برای شما بیشتر کارکردی پناهگونه دارد یا بستری برای رویارویی و تقابل با جهان؟
شاید بستری برای رویارویی و تقابل با جهان.
اگر بخواهید به شعر شخصیتی یا لحن بدهید، آن را چگونه توصیف میکنید؟
شعر معشوقهی من است و بس.
چه عناصر یا شرایطی بیش از سایر عوامل در فرآیند خلق شعر برای شما نقش دارند؟ (رنج، عشق، طبیعت، سکوت و...)
من همیشه از عشق و محنت الهام گرفتم. به ندرت عوامل دیگر سراچهی ذهنم را تحریک کرده باشند. چون بهگفتهی یکی از بزرگان، ابتدا باید عاشق شوی تا بتوانی بسرایی حال این عشق میتواند به هرچیز و هرکسی باشد. همانطور که میدانید عشق به همراهش درد دارد، غم دارد… پس مشخصا منبع الهام بنده هم همین دو مورد هستند.
روند شکلگیری یک شعر در ذهن شما چگونه آغاز میشود؟ از تصویر، واژه، حس یا مفهومی خاص؟
حس! من هرچیزی را حس میکنم! درک میکنم و سپس مینویسم. بدون حس هیچ شعری برایم معنا ندارد.
آیا در نوشتن نظم و انضباط زمانی یا مکانی خاصی را رعایت میکنید؟
همیشه شبها مینویسم. تومار شعرهایی که هرگز با هیچکس به اشتراک نگذاشتهام، همان شبهایی سروده شدند که به هنگام سحر پایان یافتهاند. مکان خاص من سکوت است؛ هرکجایی که سکوت مطلق باشد.
در هنگام نوشتن یا انتشار، تا چه اندازه خودسانسوری را تجربه میکنید؟
شاید ۸۰ درصد مواقع!
آیا شعری در حافظهتان مانده که با وجود دلبستگی، هرگز منتشرش نکردهاید؟ چرا؟
بله! علتش این است که گویای محرمانههای من هستند و تمایلی ندارم منتشرش کنم.
از میان شاعران گذشته و معاصر، چه کسانی بیشترین تأثیر را بر سبک و اندیشهی شعری شما گذاشتهاند؟
نیما یوشج
جایگاه وزن و قافیه در شعر شما چیست؟ آنها را قید میدانید یا امکان؟
وزن و قافیه برای من مثل ابزارند. گاهی ضروریاند و گاهی اضافی. اگر بخواهم حسی را با تاکید موسیقایی منتقل کنم، از وزن استفاده میکنم. ولی اگر بخواهم آزادتر فکر کنم، قیدشان نمیدانم. در واقع آنها نه قید مطلقاند، نه امکان مطلق؛ بستگی به نیاز شعر دارند.
زبان شعر شما چقدر از زبان روزمره فاصله دارد؟ آیا این فاصله آگاهانه انتخاب شده است؟
گاها کیلومترها (که آگاهانه انتخاب میکنم) و گاها کاملا امروزی. من ثباتی در این مسئله ندارم.
چه زمانی احساس میکنید که یک شعر «به پایان رسیده» و آمادهی رها شدن است؟
زمانی که احساسم سر میرسد.
از دیدگاه شما، تفاوت میان «شعر خوب» و «شعر درست» در چیست؟
در یک دنیای آرمانی، بهترین شعرها هم درستاند، هم خوب. اما در دنیای واقعی، گاهی شعر خوب، بهخاطر روح و نوآوریاش از شعر درست هم والاتر است.
تجربهی کار در قالبهای مختلف شعری (کلاسیک، سپید، آزاد) چه تأثیری بر نگاه شما گذاشته است؟
باعث شده همهجانبه عمل کنم و دیدگاهم نسبت به موضوعات مختلف در عین کلنگری، جزگرایانه باشد.
به باور شما، آیا شاعر باید نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی یا تاریخی زمانهی خود موضع داشته باشد؟
شاید بایدی در کار نیست. من رهایی و آزادی را دوست دارم و هرگز شعر، سرودن و شاعری را وابسته به یک سری موارد نمیبینم مگر اینکه موضوع و مضمون شعر شاعر را وادار به عملی کند.
شعر تا چه اندازه میتواند در تغییر جامعه یا دگرگونی فردی انسانها مؤثر باشد؟
شعر قدرت خارقالعادهای در تأثیرگذاری بر احساس و فکر انسان دارد. چون مستقیماً با قلب و ذهن مخاطب ارتباط برقرار میکند و میتواند نگاه فرد را به زندگی، عشق، درد یا حتی اجتماع تغییر دهد.
در سطح جامعه هم، شعر نمادی از صدای اعتراض، امید یا آگاهی است؛ بسیاری از حرکتهای اجتماعی یا انقلابی با اشعار جان گرفتند.
القصه؛ شعر اگر صادقانه و عمیق باشد و از ژرفای وجود ترواش یابد، میتواند هم افراد را متحول کند و هم عامل خیزش جامعه باشد.
در عصر سرعت، تصویر و شبکههای اجتماعی، چه چیزی شعر را هنوز زنده و مؤثر نگاه میدارد؟
احساسی که میتواند صمیمانه به افراد منتقل کند.
آیا تاکنون دورانهایی بوده که از شعر فاصله گرفته باشید؟ اگر بله، چگونه به آن بازگشتید؟
بله. بارها برایم پیش آمده اما از آنجا که مونس من نوشتن و سرودن است؛ مجددا به سویش بازگشتم.
اگر قرار بود تنها یک بیت یا مصرع از شما باقی بماند، کدام را بر سنگ مزار خویش حک میکردید؟
ز بهر جهان چه میباید جست
هرچه جستم، یافتههایم پوچ بود!