اون شب تا دیر وقت، بچهها توی اتاق حسین موندند.
لولو اولش یه گوشه نشسته بود، هنوز باورش نمیشد این همه نگاه، این همه لبخند، بدون جیغ و ترس وجود داشته باشه.
آرامآرام بازیها شروع شد؛
اول با ماشین پلیس، بعد با خمیرهای رنگی،
و بعد هم یه مسابقهی بالشبازی که لولو هی میباخت و بچهها از خنده ریسه میرفتن.
انگار اتاق حسین تبدیل شده بود به یه سرزمین جادویی.
هیچکس به ترس فکر نمیکرد،
هیچکس دنبال قهرمان و ضدقهرمان نبود.
همه فقط با هم بودن و خوش میگذروندن.
صدای مامان حسین از حیاط اومد:
«بچهها! دیگه وقتشه بیاین، بازی بسه.»
بچهها ساکت شدن.
یکی آه کشید، یکی دیگه گفت:
«میتونیم فردا هم بیایم؟»
حسین نگاهی به لولو انداخت.
لولو سرش را تکان داد و گفت:
«فقط اگه قول بدین رازمو نگه دارین.»
همهی بچهها سر تکان دادند.
آرمان دستش را بالا گرفت و گفت:
«قول میدیم، این راز فقط بین ما میمونه.
هیچکس نباید بدونه لولو خرخره واقعاً یه دوست پشمالوی آبیه که عاشق بالش و بازیه.»
همه خندیدند.
و اون شب، وقتی بچهها رفتند و لولو دوباره خزید زیر تخت،
یک چیز فرق کرده بود.
دیگر صدای خرررخررر فقط از تنهایی نمیآمد.
یه جور نفس راحت بود، یه جور شادی، یه جور خواب خوش برای لولو.
و اون راز؟
همونطور که باید باشه، فقط بین بچهها موند.
لولو اولش یه گوشه نشسته بود، هنوز باورش نمیشد این همه نگاه، این همه لبخند، بدون جیغ و ترس وجود داشته باشه.
آرامآرام بازیها شروع شد؛
اول با ماشین پلیس، بعد با خمیرهای رنگی،
و بعد هم یه مسابقهی بالشبازی که لولو هی میباخت و بچهها از خنده ریسه میرفتن.
انگار اتاق حسین تبدیل شده بود به یه سرزمین جادویی.
هیچکس به ترس فکر نمیکرد،
هیچکس دنبال قهرمان و ضدقهرمان نبود.
همه فقط با هم بودن و خوش میگذروندن.
صدای مامان حسین از حیاط اومد:
«بچهها! دیگه وقتشه بیاین، بازی بسه.»
بچهها ساکت شدن.
یکی آه کشید، یکی دیگه گفت:
«میتونیم فردا هم بیایم؟»
حسین نگاهی به لولو انداخت.
لولو سرش را تکان داد و گفت:
«فقط اگه قول بدین رازمو نگه دارین.»
همهی بچهها سر تکان دادند.
آرمان دستش را بالا گرفت و گفت:
«قول میدیم، این راز فقط بین ما میمونه.
هیچکس نباید بدونه لولو خرخره واقعاً یه دوست پشمالوی آبیه که عاشق بالش و بازیه.»
همه خندیدند.
و اون شب، وقتی بچهها رفتند و لولو دوباره خزید زیر تخت،
یک چیز فرق کرده بود.
دیگر صدای خرررخررر فقط از تنهایی نمیآمد.
یه جور نفس راحت بود، یه جور شادی، یه جور خواب خوش برای لولو.
و اون راز؟
همونطور که باید باشه، فقط بین بچهها موند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: