تو کریمی و منم جیره خور احسانت
جان و جانان جهان، جان جهان قربانت
سفره دار حرم رحمت و مهری آقا
اهلِ عرشند به والله بلاگردانت
کرمت سفره خالیِّ مرا پر کرده
جان گرفتم به خداییِّ خدا با نانت
من به نان و نمک سفره ات عادت دارم
من نشستم همه ی عمر به پای خوانت
تو همانی که مریدت شده ارباب وفا
من همانم که شدم ابر پر از بارانت
حسنی ام به خداییِّ خدا تا محشر
شکرُلله شدم عاشق سرگردانت