به کافه نویسندگان خوش آمدید

با خواندن و نوشتن رشد کنید و به آینده متفاوتی فکر کنید.در کوچه پس کوچه‌های هفت شهر نوشتن با ما باشید

نقد و بررسی نقد دلنوشته‌ی نفس سوخته | منتقد: Gemma

GemmaGemma عضو تأیید شده است.

مدیر تالار نقد
پرسنل مدیریت
مدیر رسـمی تالار
منتقد
منتقد ادبی
ناظر ارشد آثار
داور آکادمی
نویسنده نوقلـم
تاریخ ثبت‌نام
10/7/22
نوشته‌ها
517
پسندها
3,791
امتیازها
258
سکه
1,801
4ad722_25aa2b11-25IMG-20250611-130617-554.jpg
با سلام و عرض خسته نباشید.
نویسنده عزیز @سونی اثر شما طبق اصول و چهارچوب اصلی دلنوشته و حس‌انگیزی نقد گردیده است.
منتقد اثر شما: @GemmaGemma عضو تأیید شده است.
اثر شما:
دل‌نوشته نفس سوخته

● لطفا پیش از قرارگیری نقدنامه توسط منتقد در این تاپیک پستی ارسال نکنید!

● این تاپیک پس از قرارگیری نقد به مدت سه روز باز خواهد بود تا شما نظر شما ثبت شود، سپس قفل خواهد شد.

● اثر شما پس از ارسال نقدنامه تحت نظارت منتقدتان قرار خواهد گرفت؛ درصورتی که نسبت به نکات منتقد بی‌توجه باشید، دیگر هیچ درخواست نقدی از جانب شما پذیرفته نخواهد شد.

نکته‌ی مهم:
از شما نویسنده‌ی گرامی تقاضا می‌شود پس از دریافت نقد، دیدگاه خود را نسبت به آن در همین تاپیک ثبت فرمایید. آیا نقد ارائه‌شده برایتان مفید و راه‌گشا بوده؟ با کدام بخش‌ها هم‌داستانید و در کدام موارد، نظری دیگر دارید؟ اگر پاسخی یا دفاعیه‌ای نسبت به دیدگاه منتقد دارید، بی‌تردید بیانش کنید.
بازخورد شما نه‌تنها به غنای فرآیند نقد کمک می‌کند، بلکه در انتخاب «منتقد برتر ماه» نیز نقشی تعیین‌کننده دارد. پس به واکنشی ساده بسنده نکنید و نظر خود را با ما در میان بگذارید.

با توجه به این‌که نقد شورا تاثیر مستقیمی بر تگ‌دهی و سطح‌بندی اثر شما دارد، درصورتی که هرگونه شکایت، انتقاد یا پیشنهادی در ارتباط با تالار نقد و نقد اثر خود دارید؛ به تاپیک زیر مراجعه کنید.
?تاپیک جامع شکایات و پیشنهادات تالار نقد


به امید موفقیت روز افزون شما
|مدیریت تالار نقد
 
به نام او

حالت چطوره سونیاجانم؟ زیاد با هم آشنا نیستیم ولی... هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم انقدر دل‌نویس خوبی باشی!

عنوان
عنوان «نفس سوخته» قشنگه، خیلی با حس متن جور درمیاد. وقتی می‌خونیش سریع یه حال خفگی و خستگیِ از دست دادن میاد تو ذهن آدم. تنها چیزی که میشه گفت اینه که یه کم تکراریه، چون «سوختن» و «نفس» زیاد تو دلنوشته‌ها استفاده میشن. اگه به نوبه‌ی خودت دنبال خاص بودن باشی، به نظرم خیلی راحت می‌تونی یه ترکیب تازه‌تر پیدا کنی.

مقدمه (دیباچه)
شروع متن خوب بود، سنگین و پر از تصویر. «در سکوتی که از جنس فریاد است، نفس می‌کشد» واقعاً محشره. فقط یه نکته: دیباچه یه کم طولانیه، و چون قراره حکم دروازه ورود به متن رو داشته باشه، بهتره خلاصه‌تر و ضربه‌ای‌تر باشه. یه‌جوری که مخاطب رو همون اول بکوبه.

ژانر
ژانر تراژدی و عاشقانه خوب رعایت شده. سراسر متن پر از حس فقدان و عشق از دست‌رفته‌ست. هیچ‌جا از فضای اصلی خارج نشده.

لحن
لحن شاعرانه‌ست و به کل متن وفادار مونده. یه‌دست و بدون پرش بود. این خیلی نکته‌ی مثبتیه. فقط چون همش تلخ و سنگینه، شاید بد نباشه گاهی یه نقطه‌ی تضاد (مثلاً یه یاد شیرین یا یه امید کوچیک) گذاشته بشه که حس یکنواختی به مخاطب دست نده. هر چند این فقط یه پیشنهاد بود نه ایراد.

انسجام جملات
جملات خوب به هم وصل شدن، هر بند یه اتمسفر داره و پایان‌بندی‌ها هم حس رهاشدگی رو عالی منتقل می‌کنن ولی... شاید ایرادی که انتظار نداشتم در دلنوشته‌‌ی زیبات ببینم پایان‌بندی ضعیف بود.
«این پایان نیست، چون تو هنوز در منی... تو، پایانی هستی که هیچ‌گاه تمام نمی‌شود.»
این پایان خیلی قابل پیش‌بینیه. از همون اوایل متن می‌شه حدس زد که نویسنده در آخر میگه: «هنوز در منی، هیچ‌وقت تموم نمیشی.» کلاً این قابل‌انتظار بودن، ضربه‌ی آخر رو می‌کشه.
پایان باید یا یه تصویر جدید بده یا یه پیچ احساسی که مخاطب رو تکون بده. مثلاً:
این پایان نیست؛ چون من بلد نیستم برای پایانِ زندگیِ بی‌تو نقطه بگذارم.
اینجوری غافلگیرکننده‌تر و عمیق‌تر میشه.
(خودم از متنی که نوشتم ذوق کردم😂)

انتخاب واژگان و آرایه‌ها
واژه‌ها پر از استعاره و تصویر بودن: «شمعی‌ام که بی‌تو نمی‌سوزد، فقط تمام می‌شود» یا «من، کهکشانی‌ام که ستاره‌اش را گم کرده». خیلی قشنگ و شاعرانه‌ست.
اما بعضی تشبیه‌ها و استعاره‌ها تکراری یا شبیه هم شدن.
توی پارت پنج و پارت‌های بعدی، «پنجره» و «دیوار» و «سایه» خیلی تکرار میشن. (پارت ۴ هم پنجره داشت، پارت ۱۴ هم باز پنجره). باعث میشه مخاطب حس کنه تویِ نویسنده داری از یه الگوی ثابت مدام استفاده می‌کنی. توی نوت گوشیم جمع‌بندی داشتم:

پنجره (۴، ۵، ۱۴)
آینه (۷، ۱۶)
خورشید و نور (۹، ۱۳، ۱۵، ۲۰)
پرنده و پرواز (۱۱)
شمع و شعله (۱۵)

شاید فکر کنی برای دل‌نوشته لازم بودن ولی وقتی یه استعاره یا تصویر تکرار میشه، دیگه اثر کوبنده‌ی دفعه‌ی اول رو نداره. مخاطب از نیمه‌ی متن به بعد حس می‌کنه داره همون حرف قبلی رو با لباس دیگه می‌شنوه. این باعث میشه متن کش بیاد و بار عاطفیش افت کنه.
می‌تونستی برای هر بخش از تصاویر متفاوت استفاده کنی. مثلاً به‌جای تکرار پنجره و آینه، بری سمت اشیای روزمره‌تر (تلفن خاموش، چراغ‌قرمز، صندلی خالی، کلید جا مانده). اینجوری مخاطب با هر پارت یه تصویر تازه و تکون‌دهنده می‌گیره.

بعضی از عباراتت خیلی کلیشه‌ای‌ان.
«تو خورشید نبودی، اما من با تو طلوع می‌کردم» (پارت ۹)
«تو ستاره نبودی، اما شب‌هایم با تو روشن بود» (پارت ۱۳)
«تو شعله نبودی، اما من با تو روشن بودم» (پارت ۱۵)

ببین کلاً این ساختار «تو ... نبودی، اما من با تو ...» خیلی تکرار شده و برای مخاطب آشناست. تکرار باعث میشه مخاطب حدس بزنه جمله بعدی چیه و غافلگیر نشه. به نظرم بهتره یه دستی روشون بکشی‌.

اصول نگارشی
از نظر نگارشی دلنوشته‌ات خیلی مرتب بود. نیم‌فاصله‌ها، نشانه‌گذاری، همه درست رعایت شده.

جمع‌بندی
به طور کل متنت خیلی قوی و شاعرانه‌ست، به‌ویژه برای دلنوشته. انسجام و یکدستی داره و احساس رو خوب منتقل می‌کنه. تنها ضعفی که داشت یکنواختی و تکرار بعضی تصاویر و استعاره‌هاست. اگه کوتاه‌تر، ضربه‌ای‌تر و متنوع‌تر بشه، تأثیرش دو برابر میشه.
از خوندن دلنوشته‌ات خیلی لذت بردم عزیزدلم. شاید بعداً فرصت کنیم بیشتر با هم آشنا بشیم.

قلمت جاودان..
 
  • rose
واکنش‌ها[ی پسندها]: سونی
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها]: Gemma
  • cool
واکنش‌ها[ی پسندها]: سونی
کی این تاپیک رو خونده (کل خوانندگان: 5)
بالا