Tiam.R
مدیرآزمایشی تالارنظارت+آزمایشی(طراح وبتون وتدوینگر
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایـشی تالار
ناظر ارشد آثار
ناظر اثـر
ژورنالیست
رمانخـور
نویسنده نوقلـم
مقامدار آزمایشی
پرسنل کافهنـادری
برترین ارسال کننده ماه
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در
غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک
ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @زهرا مشرف
ناظر: @Mitra_Mohammadi
لینک تاپیک تایپ:
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در
غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک
ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @زهرا مشرف
ناظر: @Mitra_Mohammadi
لینک تاپیک تایپ:
در حال تایپ موضوع 'رمان مغازهی چیزهایگمشده| زهرا مشرف'
عنوان: مغازهی چیزهای گمشده
نویسنده: زهرا مشرف
ژانر: تخیلی، روانشناختی
ناظر: @Mitra_Mohammadi
خلاصه: «مغازهی چیزهای گمشده» داستان مغازهای اسرارآمیز است که وسایل گمشدهی مردم را در خود نگه میدارد. هر وسیله بخشی از گذشته و روان صاحبش را زنده میکند و کسانی که به مغازه میآیند، ناخواسته با خاطرهها، زخمها و حقیقتهای پنهان زندگیشان روبهرو میشوند.
مقدمه: در دل کوچهای که هیچکس اسمش را بهخاطر ندارد، مغازهای هست که در هیچ نقشهای ثبت نشده. نه تابلویی دارد، نه ویترینی برای جلبتوجه رهگذرها. فقط کسانی آن را پیدا میکنند که چیزی گم کردهاند، نه از جنس کلید و کیف و موبایل؛ بلکه...
نویسنده: زهرا مشرف
ژانر: تخیلی، روانشناختی
ناظر: @Mitra_Mohammadi
خلاصه: «مغازهی چیزهای گمشده» داستان مغازهای اسرارآمیز است که وسایل گمشدهی مردم را در خود نگه میدارد. هر وسیله بخشی از گذشته و روان صاحبش را زنده میکند و کسانی که به مغازه میآیند، ناخواسته با خاطرهها، زخمها و حقیقتهای پنهان زندگیشان روبهرو میشوند.
مقدمه: در دل کوچهای که هیچکس اسمش را بهخاطر ندارد، مغازهای هست که در هیچ نقشهای ثبت نشده. نه تابلویی دارد، نه ویترینی برای جلبتوجه رهگذرها. فقط کسانی آن را پیدا میکنند که چیزی گم کردهاند، نه از جنس کلید و کیف و موبایل؛ بلکه...
- زهرا مشرف
- #تالار رمان انجمن ادبی کافه نویسندگان تایپ رمان آنلاین
- پاسخها: 4
- تالار: رمانهای درحال تایپ