ديــــدگـــانــــــــــ
مدیر ارشد ادبیات+مدیررسمی تالارنظارت
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر رسـمی تالار
ناظر ارشد آثار
ناظر همراه
تدوینگر
تیمسوشالمدیا
نویسنده نوقلـم
نویسنده عزیز، از اینکه انجمن کافه نویسندگان را برای ارتقای قلم خود و انتشار آثار ارزشمندتان انتخاب کردید، نهایت تشکر را داریم.
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @خیالباف
ناظر: @eli74
لینک تاپیک تایپ:
لطفا پس از هر پارت گذاری در گپ نظارت اعلام کنید. تعداد مجاز پارت در روز 3 پارت می باشد. در غیر این صورت جریمه خواهید شد.
پس از هر ده پارت، رمان شما باید طبق گفته های ناظر ویرایش گردد وگرنه رمان قفل می شود.
پس از ویرایش هر پستی که ناظر در این تاپیک ارسال کرده است، آن را نقل قول زده و اعلام کنید که ویرایش انجام شده است.
از دادن اسپم و چت بی مربوط جدا خودداری کنید
نویسنده: @خیالباف
ناظر: @eli74
لینک تاپیک تایپ:
در حال تایپ موضوع 'شهر پوچی | عطیه ابراهیمی'
عنوان: شهر پوچی
نویسنده: عطیه ابراهیمی
ژانر: فانتزی، معمایی
ناظر: @eli74
خلاصه:
در شهری که هر احساسی جرم است و هر رنگی مجازات، دوازده تلاش میکند زنده بماند. اما روشن شدن حسگرها و پیداشدن یک غریبه، نظم ساختگی شهر را بههم میریزد.
دوازده ناخواسته درگیر حقیقتهایی میشود که میتوانند هم نجاتش باشند و هم نابودیاش.
«شهر پوچی» روایتی از کنترل، اضطراب، وفاداری و حقیقتهاییست که دیر یا زود از زیر خاکستر بیرون میآیند.
مقدمه:
قطعا زندگی ادامه دارد.
مطمئنم درست پشتِ دیوارهای بلندِ شهر نشسته و منتظرِ من است.
شاید خوشحال باشد،
شاید غمگین،
شاید عصبانی،
و شاید ترسیده.
اصلاً…
از کجا معلوم...
نویسنده: عطیه ابراهیمی
ژانر: فانتزی، معمایی
ناظر: @eli74
خلاصه:
در شهری که هر احساسی جرم است و هر رنگی مجازات، دوازده تلاش میکند زنده بماند. اما روشن شدن حسگرها و پیداشدن یک غریبه، نظم ساختگی شهر را بههم میریزد.
دوازده ناخواسته درگیر حقیقتهایی میشود که میتوانند هم نجاتش باشند و هم نابودیاش.
«شهر پوچی» روایتی از کنترل، اضطراب، وفاداری و حقیقتهاییست که دیر یا زود از زیر خاکستر بیرون میآیند.
مقدمه:
قطعا زندگی ادامه دارد.
مطمئنم درست پشتِ دیوارهای بلندِ شهر نشسته و منتظرِ من است.
شاید خوشحال باشد،
شاید غمگین،
شاید عصبانی،
و شاید ترسیده.
اصلاً…
از کجا معلوم...
- خیالباف
- پاسخها: 8
- تالار: رمانهای درحال تایپ